بازگشت

ابراهيم بنده مؤمن خدا


ايـن آيه و دو آيه بعد آخرين آياتى است كه ماجراى ابراهيم و فرزندانش را دراينجا تعقيب و تكميل مى كند.
نخست مى گويد: ((او از بندگان با ايمان ماست )) (انه من عبادنا المؤمنين ).
در حـقـيقت اين جمله دليلى است بر آنچه گذشت و اين واقعيت را بيان مى كند كه اگر ابراهيم هـمـه هـستى و وجود خويش و حتى فرزند عزيزش رايك جا در طبق اخلاص گذارد و فداى راه معبود خويش كرد به خاطر ايمان عميق وقويش بود.
(آيه )ـ سپس به يكى ديگر از مواهب خدا به ابراهيم سخن مى گويد:مى فرمايد: ((ما او را به اسحاق ـپيامبرى از شايستگان ـ بشارت داديم )) (وبشرناه باسحق نبيا من الصالحين ).
(آيـه )ـ و در ايـن آيـه , سـخـن از بركتى درميان است كه خدا به ابراهيم وفرزندش اسحاق ارزانى داشت , مى فرمايد: ((ما به او و اسحاق بركت داديم ))(وباركنا عليه وعلى اسحق ).
بركت در همه چيز, در عمر و زندگى , در نسلهاى آينده , در تاريخ و مكتب ودر همه چيز.
امـا بـراى ايـن كه توهم نشود كه اين بركت در خاندان ابراهيم جنبه نسب وقبيله اى دارد بلكه در ارتـبـاط با مذهب و مكتب و ايمان است , در آخر آيه مى افزايد:((و از دودمان آن دو, افرادى بودند نـيـكـوكـار و افرادى (كه به خاطرعدم ايمان ) آشكارا به خود ستم كردند)) (ومن ذريتهما محسن وظالم لنفسه مبين ).
و به اين ترتيب آيه فوق به گروهى از يهود و نصارى كه افتخار مى كردند ما ازفرزندان انبيا هستيم پـاسخ مى گويد كه پيوند خويشاوندى به تنهائى افتخار نيست ,مگر اين كه در سايه پيوند فكرى و مكتبى قرار گيرد.