بازگشت

يونس در بوته امتحان


ايـن شـشـمـيـن و آخرين سرگذشت انبيا و اقوام پيشين است كه در اين سوره آمده سرگذشت ((يونس )) و قوم توبه كارش .
نخست همچون داستانهاى گذشته سخن از مقام رسالت او به ميان آورده ,مى گويد: ((و يونس از رسولان (ما) است )) (وان يونس لمن المرسلين ).
يـونـس (ع ) هـمانند ساير انبيا دعوت خود را از توحيد و مبارزه با بت پرستى شروع كرد, و سپس با مفاسدى كه در محيط رائج بود به مبارزه پرداخت , اما آن قوم در برابر دعوت او تسليم نشدند.
تنها گروه اندكى كه شايد از دو نفر تجاوز نكردند عابد و عالمى به او ايمان آوردند.
يونس آنقدر تبليغ كرد كه تقريبا از آنها مايوس شد و به آنها نفرين كرد, به اووحى آمد كه در فلان زمان عذاب الهى نازل مى شود, هنگامى كه موعد عذاب نزديك شد يونس همراه مرد عابد از ميان آنها بيرون رفت در حالى كه خشمگين بود, تا به ساحل دريا رسيد در آنجا يك كشتى پر از جمعيت و بار را مشاهده كرد, واز آنها خواهش نمود كه او را نيز همراه خود ببرند.
(آيه )ـ اين همان است كه قرآن در اين آيه به آن اشاره كرده , مى گويد:به خاطر بياور ((هنگامى را كه به سوى كشتى پر (از جمعيت و بار) فرار كرد)) (اذ ابق الى الفلك المشحون ).
(آيـه )ـ بـه هـر حـال يـونـس سـوار بر كشتى شد, طبق روايات ماهى عظيمى سر راه را بر كشتى گـرفـت , دهـان بـاز كـرد گـوئى غـذائى مـى طلبد, سرنشينان كشتى گفتند: به نظر مى رسد گـناهكارى در ميان ماست ! ـكه بايد طعمه اين ماهى شود, وچاره اى جز استفاده از قرعه نيست ـ در اينجا قرعه افكندند قرعه به نام يونس درآمد!.
قرآن در اينجا با يك جمله كوتاه به اين ماجرا اشاره كرده , مى گويد: ((و با آنهاقرعه افكند (و قرعه به نام او افتاد) مغلوب شد))! (فساهم فكان من المدحضين ).
(آيـه )ـ به هرحال قرآن مى گويد: او را به دريا افكندند ((و ماهى عظيمى اورا بلعيد, در حالى كه مستحق سرزنش بود))! (فالتقمه الحوت وهو مليم ).
مسلم است اين ملامت و سرزنش به خاطر ارتكاب گناه كبيره يا صغيره اى نبود, بلكه علت آن تنها ترك اولائى بود كه از او سرزد, و آن عجله در ترك قوم خويش و هجرت از آنان بود.
در روايـتـى آمده است كه : ((خداوند به آن ماهى وحى فرستاد كه هيچ استخوانى را از او مشكن , و هيچ پيوندى را از او قطع مكن ))!.
(آيـه )ـ يـونـس خـيـلى زود متوجه ماجرا شد, و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد, و از ترك اولاى خويش استغفار كرد.
در اينجا ذكر معروف و پرمحتوايى از قول يونس نقل شده كه در آيه 87 سوره انبياآمده , و در ميان اهـل عـرفان به ذكر ((يونسيه )) معروف است : ((فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين S( او در ميان ظلمتهاى متراكم فرياد زدكه معبودى جز تونيست , منزهى تو, من از ظالمان وستمكاران بودم ))!.
اكـنـون بـبـيـنـم آيـه در ايـن زمـينه چه مى گويد؟ در يك جمله كوتاه مى گويد: ((و اگراو از تسبيح كنندگان نبود )) (فلولا انه كان من المسبحين ).
(آيه )ـ ((تا روز قيامت در شكم ماهى باقى مى ماند))! (للبث فى بطنه الى يوم يبعثون ) و اين زندان موقت تبديل به يك زندان دائم مى شد, و آن زندان دائم مبدل به گورستان او مى گشت !.
(آيـه )ـ سـپـس خـداونـد مـى فـرمايد: ((ما او را در يك سرزمين خشك و خالى از درخت و گياه افكنديم , در حالى كه بيمار بود)) (فنبذناه بالعرا وهو سقيم ).
مـاهـى عظيم در كنار ساحل خشك و بى گياهى آمد, و به فرمان خدا لقمه اى را كه از او زياد بود بـيرون افكند, اما پيداست اين زندان عجيب سلامت جسم يونس را برهم زده بود, بيمار و ناتوان از اين زندان آزاد شد.
(آيـه )ـ بـاز در ايـنـجـا لطف الهى به سراغ او آمد, چرا كه بدنش بيمار وآزرده , و اندامش خسته و ناتوان بود, آفتاب ساحل او را آزار مى داد, پوششى لطيف لازم بود تا بدنش در زير آن بيارامد.
قـرآن در ايـنـجا مى گويد: ((ما بوته كدوئى بر او رويانديم )) تا در سايه برگهاى پهن و مرطوبش آرامش بيابد (وانبتنا عليه شجرة من يقطين ).
(آيه )ـ ((يونس )) را در اينجا رها مى كنيم و به سراغ قومش مى رويم .
هـنـگـامى كه يونس با حالت خشم و غضب قوم را رها كرد, و مقدمات خشم الهى نيز بر آنها ظاهر شـد, تـكـان سـخـتـى خـوردند و به خود آمدند, اطراف عالم ودانشمندى را كه در ميان آنها بود گـرفـتـنـد, و با رهبرى او در مقام توبه برآمدند, گريه سردادند و مخلصانه از گناهان خويش و تقصيراتى كه درباره پيامبر خدا يونس داشتند توبه كردند.
در اينجا پرده هاى عذاب كنار رفت و حادثه بر كوهها ريخت , و جمعيت مؤمن توبه كار به لطف الهى نجات يافتند.
هـنـگامى كه يونس بعد از اين ماجرا به سراغ قومش آمد در تعجب فرو رفت كه چگونه آنها در روز هجرتش همه بت پرست بودند ولى اكنون همه موحدخداپرست شده اند؟.
قرآن در اينجا مى گويد: ((و او را به سوى جمعيت يكصدهزارنفرى ـيا بيشترـ.
فرستاديم ))! (وارسلناه الى مائة الف او يزيدون ).
(آيه )ـ ((آنها ايمان آوردند, از اين رو تا مدت معلومى آنان را از مواهب زندگى بهره مند ساختيم )) (فـامنوا فمتعناهم الى حين ).
الـبـتـه ايـمان اجمالى و توبه آنها قبلا بود, ولى ايمان آنها بطور تفصيل به خدا وپيامبرش يونس و تعليمات و دستورات او هنگامى صورت گرفت كه ((يونس )) به ميان آنها بازگشت