بازگشت

فضيلت تلاوت سوره


در فـضـيـلت اين سوره ـكه به خاطر آغازش به نام سوره ((ص )) ناميده شده ـ درروايتى از پيامبر گـرامـى اسـلام (ص ) مـى خوانيم : ((كسى كه سوره ((ص )) را بخواند به اندازه هر كوهى كه خدا مسخر داوود فرموده بود حسنه به او مى دهد, و از آلوده شدن و اصرار بر گناه صغير و كبير حفظ مى كند)).
و در حديث ديگرى از امام باقر(ع ) چنين آمده : ((كسى كه سوره ((ص )) را در شب جمعه بخواند از خـيـر دنـيا و آخرت آنقدر (از سوى خداوند) به او بخشيده مى شودكه به هيچ كس داده نشده , جز پـيـامـبـران مـرسل , و فرشتگان مقرب , و خدا او و تمام كسانى را كه از خانواده اش مورد علاقه او هستند وارد بهشت مى كند, حتى خدمتگذارى كه به او خدمت مى كرده )).
البته منظور تلاوتى است انديشه برانگيز, و تصميم آفرين , انديشه و تصميمى كه انگيزه عمل گردد, و محتواى سوره را در زندگى انسان پياده كند.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
آيـه ـ شان نزول : از امام باقر(ع ) نقل شده كه : ((ابوجهل )) و جماعتى از قريش نزدابوطالب عموى پيامبر(ص ) آمدند و گفتند: فرزند برادرت ما را آزار داده , و خدايان ما را نيز ناراحت ساخته است ! او را بخوان و به او دستور ده دست از خدايان مابردارد تا ما هم ناسزا به خداى او نگوئيم !.
ابـوطـالـب كـسـى را خدمت پيامبر(ص ) فرستاد, هنگامى كه پيامبر(ص ) واردخانه شد ابوطالب سخنان آنها را براى پيامر(ص ) شرح داد.
پيامبر(ص ) در جواب فرمود: ((آيا آنها حاضرند جمله اى را با من موافقت كنند و در سايه آن بر تمام عرب پيشى گيرند و حكومت كنند))؟!.
ابوجهل گفت : بله موافقيم , منظورت كدام جمله است ؟.
پـيـغـمبر(ص ) فرمود: تقولون لا اله الا اللّه S( ((بگوئيد معبودى جز اللّه نيست ))! واين بتها را كه مايه بدبختى و ننگ و عقب افتادگى شماست دور بريزيد.
هـنگامى كه حضار اين جمله را شنيدند آن چنان وحشت كردند كه انگشتها در گوش گذاردند و باسرعت خارج شدند, و مى گفتند: چنين چيزى را تاكنون نشنيده ايم , اين يك دروغ است .
اينجا بود كه آيات آغاز سوره ((ص )) نازل شد.
تـفـسـير: باز در نخستين آيه اين سوره به يكى از حروف مقطعه برخوردمى كنيم ((ص )) (ص ) و همان گفتگوهاى پيشين در تفسير اين حروف مقطعه مطرح مى شود.
اما جمعى از مفسران در اينجا مخصوصا روى علامت اختصارى بودن ((ص ))نسبت به ((اسمااللّه )) يـا غـيـر آن تـكيه كرده اند, چرا كه بسيارى از اسمااللّه با ((ص ))شروع مى شود مانند ((صادق )) و ((صمد)) و ((صانع )) و يا اشاره به جمله ((صدق اللّه ))است كه در يك حرف خلاصه شده است .
سپس مى فرمايد: ((سوگند به قرآنى كه داراى ذكر است )) كه تو بر حقى و اين كتاب , معجزه الهى است (والقرآن ذى الذكر) قرآن هم خودش ذكر است و هم داراى ذكر.
((ذكر)) به معنى يادآورى و زدودن زنگار غفلت از صفحه دل , ياد خدا, يادنعمتهاى او, ياد دادگاه بزرگ رستاخيز, و ياد هدف خلقت انسان است .
(آيه )ـ در اين آيه مى گويد: اگر مى بينى آنها در برابر اين آيات روشنگر وقرآن بيداركننده تسليم نـمـى شـوند نه به خاطر اين است كه پرده اى بر اين كلام حق افتاده ((بلكه كافران گرفتار غرور و اختلافند)) (بل الذين كفروا فى عزة وشقاق ).
(آيـه )ـ سـپـس بـراى بيدارساختن اين مغروران غافل دست آنها را گرفته , به گذشته تاريخ بشر مـى بـرد, و سـرنـوشـت اقوام مغرور و متكبر و لجوج را به آنها نشان مى دهد, شايد عبرت گيرند, مـى گـويـد: ((چه بسيار اقوامى كه قبل از آنها بودند و ماآنها را (به خاطر تكذيب پيامبران و انكار آيات الهى و ظلم و گناه ) هلاك كرديم )) (كم اهلكنا من قبلهم من قرن ).
((و بـه هـنـگام نزول عذاب فرياد مى زدند (و كمك مى خواستند) ولى وقت نجات گذشته بود))! (فنادوا ولا ت حين مناص ).
آن روز كه پيامبران الهى و اولياى حق آنها را اندرز دادند و از عاقبت شوم اعمالشان برحذر داشتند نـه تـنـها گوش شنوا نداشتند بلكه به استهزا و سخريه وآزار مؤمنان و حتى قتل آنها پرداختند, و فـرصـتـهـا از دست رفت و پلهاى پشت سر ويران گشت , و در حالى عذاب استيصال براى نابودى آنـهـانـازل شـد كـه درهاى توبه و بازگشت همه بسته شده بود و فريادهاى استغاثه آنها به جايى نرسيد!.
آيه ـ شان نزول : در باره اين آيه و سه آيه بعد نقل شده : هنگامى كه رسول خدا دعوتش را آشكار كرد سـران قريش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: اى ابوطالب ! فرزند برادرت ما را سبك مغز مى خواند, و بـه خـدايان ما ناسزا مى گويد,جوانان ما را فاسد نموده , و در جمعيت ما تفرقه افكنده است , اگر اين كارها به خاطر كمبود مالى است ما آنقدر مال براى او جمع آورى مى كنيم كه ثروتمندترين مرد قريش شود, و حتى حاضريم او را به رياست برگزينيم .
ابوطالب اين پيام را به رسول اللّه (ص ) عرض كرد.
پـيـامبر(ص ) فرمود: ((اگر آنها خورشيد را در دست راست من و ماه را دردست چپ من بگذارند مـن به آن تمايل ندارم , ولى (به جاى اين همه وعده ها) يك جمله , با من موافقت نمايند تا در سايه آن بر عرب حكومت كنند, و غير عرب نيز به آئين آنها درآيند و آنها سلاطين بهشت خواهند بود))!.
ابـوطـالـب اين پيام را به آنها رسانيد, آنها گفتند: حاضريم به جاى يك جمله ده جمله را بپذيريم (كدام جمله منظور تو است ؟).
پيامبر(ص ) به آنها فرمود: ((گواهى دهيد كه معبودى جز اللّه نيست و من رسول خدا هستم )).
آنـهـا (از اين سخن سخت وحشت كردند و) گفتند: ما 360 خدا را رهاكنيم تنها به سراغ يك خدا برويم ؟ چه چيز عجيى ؟! (آن هم خدايى كه هرگز ديده نمى شود!).
در اينجا آيات مزبور نازل شد!.