بازگشت

سرآغاز ((قلب قرآن ))


اين سوره همانند 28 سوره ديگر قرآن مجيد با حروف مقطعه آغاز مى شود,و اين بار دو حرف ((يا ـ سين )) (يس ) آيه اول سوره را تشكيل مى دهد.
درخـصـوص سـوره ((يـس )) در روايـتى از امام صادق (ع ) مى خوانيم كه فرمود:((يس نام رسول خداست و دليل بر آن اين است كه بعد از آن مى فرمايد تو از مرسلين و بر صراط مستقيم هستى )).
(آيـه )ـ به دنبال اين حروف مقطعه ـهمانند بسيارى از سوره هايى كه باحروف مقطعه آغاز شده ـ سخن از قرآن مجيد به ميان مى آورد, منتها در اينجا به آن سوگند ياد كرده , مى گويد: ((سوگند به قرآن حكيم )) (والقرآن الحكيم ).
گويى قرآن را موجودى زنده و عاقل و رهبر و پيشوا معرفى مى كند كه مى تواند درهاى حكمت را به روى انسانها بگشايد.
الـبـته خداوند نيازى به سوگند ندارد, ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دوفايده مهم است : نخست تاكيد روى مطلب , و ديگر بيان عظمت چيزى كه به آن سوگند ياد مى شود.
(آيـه )ـ ايـن آيـه چـيـزى را كه سوگند آيه قبل به خاطر آن بوده است بازگومى كند, مى فرمايد: ((مسلما تو از رسولان خداوند هستى )) (انك لمن المرسلين ).
(آيه )ـ رسالتى كه توام با حقيقت است و ((بودن تو بر صراط مستقيم ))(على صراط مستقيم ).
(آيـه )ـ سـپـس مى افزايد: اين قرآنى است كه ((از ناحيه خداوند عزيز ورحيم نازل شده )) (تنزيل العزيز الرحيم ).
عـزت و رحـمـتـش كه يكى مظهر ((انذار)) و ديگرى مظهر ((بشارت )) است با هم آميخته و اين كتاب بزرگ آسمانى را در اختيار انسانها گذارده است .
(آيـه )ـ ايـن آيـه هـدف اصلى نزول قرآن را اين گونه شرح مى دهد:قرآن را بر تو نازل كرديم ((تا قـومى را انذار كنى كه پدران آنها انذار نشدندو به همين دليل آنها در غفلت فرو رفته اند)) (لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون ).
قرآن نازل شد تا مردم غافل را هوشيار, و خواب زدگان را بيدار سازد.
(آيـه )ـ سـپـس قـرآن بـه عـنـوان يك پيشگويى درباره سران كفر و سردمداران شرك مى گويد: ((فـرمان و وعده الهى بر اكثر آنها تحقق يافته و به همين دليل ايمان نمى آورند)) (لقد حق القول على اكثرهم فهم لا يؤمنون ).
حقيقت اين است كه انسان در صورتى اصلاح پذير و قابل هدايت است كه فطرت توحيدى خود را با اعـمـال زشـت و اخـلاق آلـوده اش بكلى پايمال نكرده باشد وگرنه تاريكى مطلق بر قلب او چيره خواهد شد و تمام روزنه هاى اميد براى او بسته مى شود.
(آيـه )ـ ايـن آيه ادامه توصيف اين گروه نفوذناپذير است , در نخستين توصيف آنهامى گويد: ((ما در گـردنـهـاى آنها غلهايى قرار داديم كه تا چانه هاى آنها ادامه دارد, وسرهاى آنها را به بالا نگاه داشته است )) (انا جعلنا فى اعناقهم اغلا لا فهى الى الا ذقان فهم مقمحون ).
چـه جـالب است تشبيهى كه از حال بت پرستان لجوج خصوصا سران آنها به چنين انسانهايى شده , آنـها طوق ((تقليد)) و زنجير ((عادات و رسوم خرافى )) را برگردن و دست و پاى خود بسته اند و غـلـهـاى آنـهـا آنقدر پهن و گسترده است كه سر آنهارا بالا نگاهداشته و از ديدن حقايق محروم ساخته , آنها اسيرانى هستند كه نه قدرت فعاليت و حركت دارند و نه قدرت ديد!.
آيـه فـوق هـم مـى تـواند ترسيمى از حال اين گروه بى ايمان در دنيا باشد, و هم بيان حال آنها در آخرت كه تجسمى است از مسائل اين جهان .
(آيـه )ـ ايـن آيـه توصيف ديگرى از همين افراد است , و ترسيم گويايى ازعوامل نفوذناپذيرى آنها, مـى فرمايد: ((و ما در پيش روى آنها سدى قرار داديم و درپشت سرشان سدى )) (وجعلنا من بين ايديهم سدا ومن خلفهم سدا).
آنها در ميان اين دو سد چنان محاصره شده اند كه نه راه پيش دارند و نه راه بازگشت !.
و در همين حال ((چشمانشان را پوشانده ايم لذا نمى بينند)) (فاغشيناهم فهم لا يبصرون ).
و چـنين است حال مستكبران خودخواه و خودبين , و مقلدان كور و كر, ومتعصبان لجوج در برابر چهره حقايق !.
(آيه )ـ به همين دليل در اين آيه صريحا مى گويد: ((براى آنها يكسان است , چه آنها را انذار كنى , يا نكنى , ايمان نمى آورند))! (وسوا عليهم انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤمنون ).
گفتار تو هرقدر نافذ, و وحى آسمانى هر قدر مؤثر باشد, تا در زمينه آماده وارد نشود تاثير نخواهد گذاشت .