بازگشت

آزمايش سخت سليمان و حكومت گسترده او


قـرآن همچنان قسمت ديگرى از سرگذشت سليمان را بازگو مى كند, و نشان مى دهد كه انسان بـه هـر پايه اى از قدرت برسد باز از خود چيزى ندارد, و هر چه هست از ناحيه خداست , مطلبى كه توجه به آن پرده هاى غرور و غفلت را از مقابل چشم انسان كنار مى زند.
نـخـسـت دربـاره يكى از آزمايشهائى سخن مى گويد كه خدا درباره سليمان كرد, آزمايشى كه با ((تـرك اولـى )) همراه بود, و به دنبال آن سليمان به درگاه خدا روى آورد و از اين ((ترك اولى )) توبه كرد.
قـرآن مى گويد: ((ما سليمان را آزموديم و بر كرسى او جسدى افكنديم , سپس به درگاه خداوند توبه كرد, و به سوى او بازگشت )) (ولقد فتنا سليمن والقينا على كرسيه جسدا ثم اناب ).
توضيح اين كه : ((سليمان )) آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصيبش شودكه در اداره كشور و مخصوصا جهاد با دشمنان به او كمك كنند, او داراى همسران متعدد بود با خود گفت : من با آنها هـمـبستر مى شوم تا فرزندان متعددى نصيبم گردد,و به هدفهاى من كمك كنند, ولى چون در ايـنـجـا غفلت كرد و ((انشااللّه )) ـهمان جمله اى كه بيانگر اتكاى انسان به خدا در همه حال است ـ نـگـفـت در آن زمـان هـيچ فرزندى از همسرانش تولد نيافت , جز فرزندى ناقص الخلقه , همچون جسدى بى روح كه آن را آوردند و بر كرسى او افكندند!.
سـلـيمان سخت در فكر فرو رفت , و ناراحت شد كه چرا يك لحظه از خداغفلت كرده , و بر نيروى خودش تكيه كرده است , توبه كرد و به درگاه خدا بازگشت .
(آيـه )ـ قـرآن در ايـن آيـه مـساله توبه سليمان را كه در آخرين جمله آيه قبل آمده بود به صورت مشروحترى بازگو كرده , مى فرمايد: ((گفت : پروردگارا! مراببخش )) (قال رب اغفرلى ).
((و ملك و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد كه توبسيار بخشنده اى )) (وهب لى ملكا لا ينبغى لا حد من بعدى انك انت الوهاب ).
او از خـداونـد يـكـنوع حكومت مى خواست كه توام با معجزات ويژه اى بوده باشد زيرا مى دانيم هر پـيامبرى معجزه مخصوص به خود داشته و اين براى پيامبران عيب و نقصى محسوب نمى شود كه براى خود تقاضاى معجزه ويژه اى كنند.
(آيـه )ـ سپس قرآن همان گونه كه گفتيم اين مطلب را بيان مى كند كه خداتقاضاى سليمان را پذيرفت و حكومتى با امتيازات ويژه و مواهبى بزرگ در اختياراو گذارد كه آنها را مى توان در پنج موضوع خلاصه كرد.
1ـ تـسخير بادها به عنوان يك مركب راهوار, چنانكه مى فرمايد: ((پس ما بادرا مسخر او ساختيم تا مطابق فرمانش به نرمى حركت كند, و به هر جا او اراده نمايدبرود)) (فسخرنا له الريح تجرى بامره رخا حيث اصاب ).
جزئيات اين وسيله مرموز بر ما روشن نيست , ما همين قدر مى دانيم كه اين ازجمله خوارق عاداتى بود كه در اختيار پيامبران قرار مى گرفت .
(آيـه )ـ دومـين موهبت خداوند به سليمان (ع ) مساله تسخير موجودات سركش و قراردادن آن در اختيار او براى انجام كارهاى مثبت بود.
چنانكه مى گويد: ((و شياطين را (مسخر او ساختيم ) و هر بنا و غواصى از آنها را)) سر بر فرمان او نـهـاديـم (والشياطين كل بنا وغواص ) تا گروهى درخشكى هر بنايى مى خواهد براى او بسازند و گروهى در دريا به غواصى مشغول باشند.
و به اين ترتيب شياطين كه طبيعتشان تمرد و سركشى است آن چنان مسخراو شدند كه در مسير سازندگى و استخراج منابع گرانبها قرار گرفتند.
(آيـه )ـ سومين موهبت خداوند به سليمان مهار كردن گروهى از نيروهاى مخرب بود, زيرا به هر حـال در مـيـان شـيـاطين افرادى بودند كه به عنوان يك نيروى مفيد وسازنده قابل استفاده به حساب نمى آمدند, و چاره اى جز اين نبود كه آنها دربندباشند, تا جامعه از شر مزاحمت آنها در امان بـماند, چنانكه قرآن مى گويد: ((و گروه ديگرى (از شياطين ) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم )) (وآخرين مقرنين فى الا صفاد).
(آيه )ـ چهارمين موهبت خداوند به سليمان اختيارات فراوانى بود كه دست او را در اعطا و منع باز مى گذارد.
چـنـانكه آيه مى گويد: به او گفتيم : ((اين عطاى ماست به هركس مى خواهى (وصلاح مى بينى ) بـبـخـش و از هـركـس مى خواهى امساك كن و حسابى بر تو نيست )) توامين هستى (هذا عطاؤنا فامنن او امسك بغير حساب ).
(آيـه )ـ پـنـجـمـيـن و آخـرين موهبت خداوند بر سليمان مقامات معنوى اوبود كه خدا در سايه شايستگيهايش به او مرحمت كرده بود.
چنانكه آيه مى فرمايد: ((و براى او [سليمان ] نزد ما مقامى ارجمند وسرانجامى نيكوست )) (وان له عندنا لزلفى وحسن مـاب ).
تـعـبـير به ((حسن مـابب )) كه خبر از عاقبت نيك او مى دهد ممكن است اشاره به نسبت ناروائى باشد كه در تورات آمده كه سليمان به خاطر ازدواج با بت پرستان سرانجام به آئين بت پرستى تمايل پيدا كرد! و حتى دست به ساختن بتخانه اى زد!.
قرآن با اين تعبير خط بطلان بر تمام اين اوهام و خرافات مى كشد.
نـكـتـه : از جـمـلـه مـسائلى كه در لابلاى داستان سليمان عينيت يافته اين است كه : داشتن يك حـكـومـت نيرومند با امكانات مادى فراوان و اقتصاد گسترده و تمدن درخشان هرگز منافاتى با مقامات معنوى و ارزشهاى الهى و انسانى ندارد.