بازگشت

زندگي پرماجراي ايوب و مقام صبرش


ايـوب سـومين پيامبر است كه در اين سوره گوشه اى از زندگى او مطرح شده ,و پيامبر بزرگ ما موظف گرديد سرگذشت او را به ياد آورد, و براى مسلمانان بازگوكند تا از مشكلات طاقت فرسا نـهـراسند و از لطف و رحمت خدا هرگز مايوس نشوندنام يا سرگذشت ايوب در چندين سوره از قـرآن در رديـف پـيـامبران ديگر آمده كه مقام نبوت او را تثبيت و تبيين مى كند, برخلاف تورات كـنـونى كه او را در زمره پيامبران نشمرده بلكه بنده اى متمكن و نيكوكار داراى اموال و فرزندان بسيار مى داند.
نـخست مى گويد: ((و به خاطر بياور بنده ما ايوب را هنگامى كه پروردگارش راخواند (و گفت : پـروردگارا!) شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است )) (واذكر عبدناايوب اذ نادى ربه انى مسنى الشيطان بنصب وعذاب ).
از اين آيه مقام والاى ايوب در پيشگاه خدا به عنوان ((عبدنا)) (بنده ما) به خوبى استفاده مى شود, و ديگر اين كه اشاره سربسته اى است به گرفتاريهاى شديدو طاقت فرسا و درد و رنج فراوان ايوب .
شخصى از امام صادق (ع ) سؤال كرد: بلائى كه دامنگير ايوب شد براى چه بود؟.
امـام (ع ) در پـاسـخ او فـرمـود: خداوند براى اين كه اخلاص ايوب را بر همگان روشن سازد, و او را الـگـوئى بـراى جـهـانيان قرار دهد كه به هنگام ((نعمت )) و ((رنج )) هردو شاكر و صابر باشند به شيطان اجازه داد كه بر دنياى او مسلط گردد.
شـيطان از خدا خواست اموال سرشار ايوب , زراعت و گوسفندانش وهمچنين فرزندان او از ميان بـروند, آفات و بلاها در مدت كوتاهى آنها را از ميان برد,ولى نه تنها از مقام شكر ايوب كاسته نشد بلكه افزوده گشت !.
او از خـدا خـواسـت كه اين بار بر بدن ايوب مسلط گردد, و آن چنان بيمار شودكه از شدت درد و رنجورى به خود بپيچد و اسير و زندانى بستر گردد.
اين نيز از مقام شكر او چيزى نكاست .
ولـى جـريـانى پيش آمد كه قلب ايوب را شكست و روح او را سخت جريحه دار ساخت , و آن اين كه جـمعى از راهبان بنى اسرائيل به ديدنش آمدند وگفتند: تو چه گناهى كرده اى كه به اين عذاب اليم گرفتار شده اى ؟!.
ايوب باز رشته صبر را از كف نداد, تنها رو به درگاه خدا آورد و جمله هاى بالا را (آيه شريفه ) بيان نـمـود و چـون از عهده امتحانات الهى به خوبى برآمده بود خداونددرهاى رحمتش را بار ديگر به روى اين بنده صابر و شكيبا گشود, و نعمتهاى ازدست رفته را يكى پس از ديگرى و حتى بيش از آن را به او ارزانى داشت , تا همگان سرانجام نيك صبر و شكيبائى و شكر را دريابند)).در ميان تمام ناراحتيها و رنجها آنچه بيشتر روح ايوب را آزارمى داد مساله شماتت دشمنان بود.
اما سرانجام ايوب از بوته داغ اين آزمايش الهى سالم به در آمد, و فرمان رحمت خدا از اينجا آغاز شد كه به او دستور داد: ((پاى خود را بر زمين بكوب ! اين چشمه آبى براى شستشوى و نوشيدن است )) (اركض برجلك هذا مغتسل باردوشراب ).
چشمه اى خنك و گوارا و شفابخش از بيماريهاى ((برون )) و ((درون )).
تـوصيف آب به خنك بودن شايد اشاره اى باشد به تاثير مخصوص شستشوبا آب سرد براى بهبود و سلامت تن , همان گونه كه در طب امروز نيز ثابت شده است .
(آيـه )ـ نـخـسـتين و مهمترين نعمت الهى كه عافيت و بهبودى و سلامت بود به ايوب بازگشت , نـوبت بازگشت مواهب و نعمتهاى ديگر رسيد, و در اين زمينه قرآن مى گويد: ((و خانواده اش را به او بخشيديم )) (ووهبناله اهله ).
((و همانند آنها را بر آنان افزوديم )) (ومثلهم معهم ).
((تا رحمتى از سوى ما باشد, و تذكرى براى انديشمندان )) (رحمة منا وذكرى لا ولى الا لباب ).
(آيـه )ـ تنها مشكلى كه براى ايوب مانده بود سوگندى بود كه در موردهمسرش خورده بود و آن ايـن كه تخلفى از او ديد و در آن حال بيمارى سوگند يادكرد كه هرگاه قدرت پيدا كند يك صد ضـربـه يا كمتر بر او بزند, اما بعد از بهبودى مى خواست به پاس وفاداريها و خدماتش او را ببخشد, ولى مساله سوگند و نام خدادرميان بود.
خداوند اين مشكل را نيز براى او حل كرد مى فرمايد: به او گفتيم ((بسته اى ازساقه هاى گندم (يا مـانـنـد آن ) را بـرگـيـر, و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود رامشكن ))! (وخذ بيدك ضغثا فاضرب به ولا تحنث ).
و بـالاخـره در پـايـان ايـن داسـتـان مـى فرمايد: ((ما او را شكيبا يافتيم , چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت كننده (به سوى خدا) بود)) (انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب ).
((فرج بعد از شدت )) نكته مهمى است كه در اين ماجرا نهفته است هنگامى كه امواج حوادث و بلا از هر سو انسان را در فشار قرار مى دهد, نه تنها نبايد مايوس ونوميد گشت , بلكه بايد آن را نشانه و مـقـدمه اى بر گشوده شدن درهاى رحمت الهى دانست , چنانكه اميرمؤمنان على (ع ) مى فرمايد: ((بـه هنگامى كه سختيها به اوج خود مى رسد فرج نزديك است , و هنگامى كه حلقه هاى بلا تنگتر مى شود راحتى وآسودگى فرا مى رسد)).