بازگشت

يا سازش يا جدائي خداپسندانه


در ادامـه بـحـثـهـاى مـربـوط بـه ((طلاق )) در اين آيه به چند حكم ديگر اشاره مى كند, نخست مـى فرمايد: ((و چون عده آنها سر آمد, آنها را بطرز شايسته اى نگه داريد يا بطرز شايسته اى از آنان جدا شويد)) (فاذا بلغن اجلهن فامسكوهن بمعروف او فـارقوهن بمعروف ).
مـنـظـور از ((بـلـغن اجلهن )) (رسيدن به پايان مدت ) رسيدن به اواخر مدت است وگرنه رجوع كردن بعد از پايان عده جايز نيست مگر اين كه نگهدارى آنها از طريق عقد جديد صورت گيرد.
همان گونه كه زندگى مشترك بايد روى اصول صحيح و طرز انسانى و شايسته باشد, جدائى نيز بـايـد خـالى از هرگونه جار و جنجال و دعوى و نزاع وبدگوئى و ناسزا و اجحاف و تضييع حقوق بـوده بـاشـد, چـرا كه ممكن است درآينده اين زن و مرد بار ديگر به فكر تجديد زندگى مشترك بيفتند, ولى بدرفتاريهاى هنگام جدائى چنان جو فكرى آنها را تيره و تار ساخته كه راه بازگشت را به روى آنهامى بندد, از سوى ديگر بالاخره هر دو مسلمانند و متعلق به يك جامعه , و جدائى توام با مـخـاصـمـه و امـور نـاشـايست نه تنها در خود آنها اثر مى گذارد كه در ميل دوطرف هم اثرات زيانبارى دارد, و گاه زمينه همكاريهاى آنها را در آينده بكلى بر بادمى دهد.
سپس به دومين حكم اشاره كرده , مى افزايد: ((و (هنگام طلاق و جدائى ) دومرد عادل از خودتان را گـواه گـيـريـد)) (واشهدوا ذوى عدل منكم ) تا اگردر آينده اختلافى روى دهد, هيچ يك از طرفين , نتوانند واقعيتها را انكار كنند.
و در سـومـيـن دسـتور, وظيفه شهود را چنين بيان مى كند: ((و شهادت را براى خدا برپا داريد)) (واقيموا الشهـادة للّه ).
مبادا تمايل قلبى شما به يكى از دو طرف , مانع شهادت به حق باشد.
سپس به عنوان تاكيد درباره تمام احكام گذشته مى افزايد: ((اين چيزى است كه مؤمنان به خدا و روزقيامت به آن اندرز داده مى شوند))! (ذلكم يوعظ به من كـان يؤمن باللّه واليوم الا خر).
و از آنـجـا كه گاهى مسائل مربوط به معيشت و زندگى آينده و يا گرفتاريهاى ديگر خانوادگى سـبب مى شود كه دو همسر به هنگام طلاق يا رجوع , و يا دو شاهدبه هنگام شهادت دادن از جاده حـق و عـدالت منحرف شوند در پايان آيه مى فرمايد:((و هركس از خدا بپرهيزد و ترك گناه كند خداوند براى او راه نجاتى قرار مى دهد)) ومشكلات زندگى او را حل مى كند (ومن يتق اللّه يجعل له مخرجا).
(آيه )ـ ((و او را از جائى كه گمان ندارد روزى مى دهد)) (ويرزقه من حيث لا يحتسب ).
((و هركس بر خداوند توكل كند (و كار خود را به او واگذارد خدا) كفايت امرش را مى كند)) (ومن يتوكل على اللّه فهو حسبه ).
((خداوند فرمان خود را به انجام مى رساندS( و خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است )) (ان اللّه بـالغ امره قد جعل اللّه لكل شى قدرا).
به اين ترتيب به زنان و مردان و شهود هشدار مى دهد كه از مشكلات حق نهراسند, و مجرى عدالت بـاشـنـد, و گـشـايـش كـارهاى بسته را از خدا بخواهند چرا كه خداوند تضمين كرده كه مشكل پرهيزكاران را بگشايد.
آيـات فـوق از امـيـدبـخش ترين آيات قرآن مجيد است كه تلاوت آن دل را صفا وجان را نور و ضيا مـى بـخـشـد, پـرده هاى ياس و نوميد را مى درد, و به تمام افرادپرهيزكار باتقوا وعده نجات و حل مشكلات مى دهد.
در حـديـثـى از رسـول خدا(ص ) نقل شده كه در تفسير اين آيه فرمود: ((خداوندپرهيزكاران را از شبهات دنيا و حالات سخت مرگ و شدائد روزقيامت رهائى مى بخشد)).