بازگشت

فضيلت تلاوت سوره


در حديثى از امام باقر(ع ) مى خوانيم كه فرمود: ((سوره ملك سوره ((مانعه ))است , يعنى از عذاب قـبـر مـمـانعت مى كند, و در تورات به همين نام ثبت است ,كسى كه آن را در شبى بخواند بسيار خوانده , و خوب خوانده , و از غافلان محسوب نمى شود)).
البته اين همه آثار عظيم مربوط به خواندن بدون فكر و عمل نيست , هدف خواندنى است آميخته با الهام گرفتن براى عمل .
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ اين سوره با مساله مهم مالكيت و حكاميت خداوند و جاودانگى ذات پاك او آغاز مى شود كه در واقع كليد همه بحثهاى اين سوره است .
مـى فـرمايد: ((پربركت و زوال ناپذير است كسى كه حكومت جهان هستى به دست اوست , و او بر هر چيز تواناست )) (تبـارك الذى بيده الملك وهو على كل شى قدير).
(آيـه )ـ در ايـن آيه به هدف آفرينش مرگ و حيات انسان كه از شؤون مالكيت و حاكميت خداست اشاره كرده , مى فرمايد: ((آن كسى كه مرگ و حيات راآفريد تا شما را بيازمايد كه كداميك از شما بهتر عمل مى كنيد)) (الذى خلق الموت والحيوة ليبلوكم ايكم احسن عملا ).
منظور از آزمايش خداوند نوعى پرورش است , به اين معنى كه انسانها را به ميدان عمل مى كشد تا ورزيده و آزموده و پاك و پاكيزه شوند و لايق قرب خداگردند.
به اين ترتيب عالم ميدان آزمايش بزرگى است براى همه انسانها و وسيله آزمايش , مرگ و حيات , و هـدف ايـن آزمون بزرگ رسيدن به حسن عمل , كه مفهومش ((تكامل معرفت , و اخلاص نيت , و انجام هر كار خير)) است .
و از آنـجـا كـه در ايـن ميدان آزمايش بزرگ , انسان گرفتار لغزشهاى فراوانى مى شود و نبايد اين لغزشها او را مايوس كند, و از تلاش و كوشش براى اصلاح خويش باز دارد, در پايان آيه به بندگان وعده يارى و آمرزش داده مى گويد: ((و اوشكست ناپذير و بخشنده است )) (وهو العزيز الغفور).
(آيـه )ـ بـعـد از بـيـان نـظـام مرگ و زندگى , به نظام كلى جهان پرداخته , وانسان را به مطالعه مـجـمـوعـه عـالم هستى دعوت مى كند, تا از اين طريق خود را براى آن آزمون بزرگ آماده كند, مـى فـرمـايـد: ((هـمان كسى كه هفت آسمان را بر فراز يكديگرآفريد)) (الذى خلق سبع سموات طبـاقا).
و به دنبال آن مى افزايد: ((در آفرينش خداوند رحمان هيچ تضاد و عيبى نمى بينى )) (مـا ترى فى خلق الرحمن من تفـاوت ).
بـا تـمـام عـظـمتى كه عالم هستى دارد هرچه هست نظم است و استحكام , وانسجام , و تركيبات حـسـاب شـده , و قوانين دقيق و اگر بى نظمى در گوشه اى از جهان راه مى يافت آن را به نابودى مى كشيد.
و در پـايـان آيـه بـراى تاكيد بيشتر مى فرمايد: ((بار ديگر نگاه كن (و عالم را بادقت بنگر) آيا هيچ شكاف و خلل و اختلافى (در جهان ) مشاهده مى كند))؟!(فارجع البصر هل ترى من فطور).
مـنـظـور ايـن است كه هر چه انسان در جهان آفرينش دقت كند كمترين خلل وناموزونى در آن نمى بيند.
(آيـه )ـ و لذا در اين آيه براى تاكيد همين معنى مى افزايد: ((بار ديگر به عالم هستى بنگر, سرانجام چشمانت به سوى تو باز مى گردد در حالى كه خسته وناتوان شده )) و در جستجوى خلل و نقصان در اين عالم بزرگ ناكام مانده است ! (ثم ارجع البصر كرتين ينقلب اليك البصر خـاسئا وهو حسير).
(آيـه )ـ ايـن آيـه , نـظرى به صفحه آسمان افكنده , و از ستارگان درخشنده وزيبا سخن به ميان آورده , مـى گـويـد: ((مـا آسـمان پايين را با چراغهاى فروزانى زينت بخشيديم , و آنها [ شهابها] را تـيـرهـائى بـراى شياطين قرار داديم , و براى آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم )) (ولقد زينا السمـا الدنيـا بمصـابيح وجعلنـاهـارجوما للشياطين واعتدنـا لهم عذاب السعير).
ايـن آيـه بـار ديـگر اين حقيقت را تاكيد مى كند كه تمام ستارگانى كه ما مى بينيم همه بخشى از آسمان اول است , آسمانى كه از ميان آسمانهاى هفتگانه به ما نزديكترمى باشد, و به همين دليل به عنوان ((السما الدنيا)) (آسمان نزديك و پائين ) از آن تعبير شده است .
(آيـه )ـ از آنـجـا كه در آيات گذشته سخن از نشانه هاى عظمت و قدرت خدا و دلائل آن در عالم آفـرينش بود, در اينجا سخن از كسانى مى گويد كه اين دلائل را ناديده گرفته , و راه كفر و شرك را پيش مى گيرند, و همچون شياطين , عذاب الهى را به جان مى خرند.
نخست مى فرمايد: ((براى كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند عذاب جهنم است و بدفرجامى است )) (وللذين كفروا بربهم عذاب جهنم وبئس المصير).
(آيـه )ـ سپس به شرح گوشه اى از اين عذاب وحشتناك پرداخته ,مى افزايد: ((هنگامى كه (كفار) در آن افكنده شوند صداى وحشتناكى از آن مى شنوند و اين در حالى است كه پيوسته مى جوشد)) (اذا القوا فيهـا سمعوا لهـااشهيقا وهى تفور).
آرى ! هـنـگـامى كه آنها با نهايت ذلت و حقارت در آن پرتاب مى شوند فرياد وحشتناك و طولانى جهنم برمى خيزد, و تمام وجود آنها را در وحشت فرو مى برد.
(آيـه )ـ سـپـس بـراى مـجـسم ساختن خشم ((دوزخ )) مى افزايد: ((نزديك است از شدت غضب پاره پاره شود))! (تكـاد تميز من الغيظ).
درسـت همانند ظرف عظيمى كه روى آتش فوق العاده پرحرارتى گذارده اند وچنان مى جوشد و زير و رو مى شود كه هر زمان بيم متلاشى شدن آن مى رود.
سـپـس ادامـه مـى دهـد: ((هر زمان كه گروهى در آن افكنده مى شوند نگهبانان دوزخ (از روى تـعصب و توبيخ ) از آنها مى پرسند (مگر شما رهبر و راهنمانداشتيد؟) مگر بيم دهنده الهى به سراغ شما نيامد))؟ پس چرا به اين روز سياه افتاده ايد؟! (كلمـا القى فيهـا فوج سالهم خزنتهـا الم ياتكم نذير).
(آيه )ـ ولى آنان در پاسخ ((مى گويند: آرى بيم دهنده به سراغ ما آمد,ولى ما او را تكذيب كرديم و گـفـتـيـم : خـداوند هرگز چيزى نازل نكرده (تا به هواى نفس خويش ادامه دهيم , حتى به آنها گفتيم ) شما در گمراهى عظيمى هستيد))!(قـالوا بلى قد جـانـا نذير فكذبنـا وقلنـا مـا نزل اللّه من شى ان انتم الا فى ضلا ل كبير).
نـه تـنـهـا آنـهـا را تـصـديق نكرديم , و به پيام حيات بخششان گوش فرا نداديم ,بلكه به مخالفت برخاسته , و اين طبيبان روحانى را گمراه خوانديم , و از خود رانديم .
(آيه )ـ بعد به دليل اصلى بدبختى و گمراهى خود اشاره كرده ((ومى گويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم , و يا تعقل مى كرديم , درميان دوزخيان نبوديم ))!(وقـالوا لو كنا نسمع او نعقل مـا كنا فى اصحـاب السعير).
(آيـه )ـ آرى ((اينجاست كه به گناه خود اعتراف مى كنند, دور باشنددوزخيان از رحمت خدا))! (فاعترفوا بذنبهم فسحقا لا صحـاب السعير).
از يـكـسـو خـداونـد گـوش شنوا عقل و هوش داده , و از سوى ديگر پيامبرانش رابا دلائل روشن فـرسـتـاده , اگر اين دو با هم ضميمه شوند سعادت انسان تامين است وگرنه بدبختى و دورى از رحمت خدا نصيب انسان خواهد شد.
(آيـه )ـ بـه دنـبال بحثهائى كه در آيات گذشته پيرامون كفار و سرنوشت آنهادر قيامت بيان شد, قرآن در اينجا به سراغ مؤمنان و پاداشهاى عظيم آنها مى رود.
نـخـسـت مـى فـرمـايد: ((كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند مسلماآمرزش و پاداش بزرگى دارند))! (ان الذين يخشون ربهم بالغيب لهم مغفرة واجركبير).
(آيـه )ـ سـپس براى تاكيد مى افزايد: ((گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار(تفاوتى نمى كند) او به آنچه در سينه هاست آگاه است )) (واسروا قولكم او اجهروابه انه عليم بذات الصدور).
بـعـضـى از مـفـسـران شان نزولى براى اين آيه از ((ابن عباس )) نقل كرده اند كه جمعى ازكفار يا منافقان پشت سر پيامبرخدا(ص ) سخنان ناروائى مى گفتند و جبرئيل به پيامبر(ص ) خبر مى داد, بعضى از آنها به يكديگر گفتند: ((سخنان خود را پنهانى بگوئيد تا خداى محمد نشنود))!.
آيه فوق نازل شد و گفت : چه آشكار بگوئيد و چه پنهان , خدا از آن آگاه است .
(آيه )ـ اين آيه در حقيقت به منزله دليلى است براى آنچه در آيه قبل آمد,مى فرمايد: ((آيا آن كسى كـه مـوجـودات را آفـريـد از حال آنها آگاه نيست ؟ در حالى كه او (از اسرار دقيق ) بااخبر و آگاه است )) (الا يعلم من خلق وهو اللطيف الخبير).
(آيـه )ـ بـه دنـبـال بحثهائى پيرامون دوزخيان و بهشتيان , و كافران و مؤمنان كه در آيات پيشين گذشت در اينجا براى ترغيب و تشويق به پيوستن به صفوف بهشتيان , و برحذر بودن از راه و رسم دوزخـيـان , بـه ذكـر بـخـشـى از نـعمتهاى الهى , وسپس به قسمتى از عذابهاى او, اشاره كرده , مى فرمايد: ((او كسى است كه زمين رابراى شما رام كرد)) (هو الذى جعل لكم الا رض ذلولا ).
((بـر شـانه هاى آن راه برويد, و از روزيهاى پروردگار بخوريد, و (بدانيد)بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست )) (فامشوا فى منـاكبهـا وكلوا من رزقه واليه النشور).
((ذلـول )) به معنى ((رام )) جامعترين تعبيرى است كه درباره زمين ممكن است بشود چرا كه اين مـركـب راهـوار بـا حركات متعدد و بسيار سريعى كه دارد آن چنان آرام به نظر مى رسد كه گوئى مطلقا ساكن است , بعضى از دانشمندان مى گويند: زمين چهارده نوع حركت مختلف دارد كه سه قسمت آن حركت به دور خود, و حركت به دور خورشيد, و حركت همراه مجموعه منظومه شمسى در دل كـهـكـشـان است , اين حركات كه سرعت زيادى دارد چنان نرم و ملايم است كه تا براهين قطعى بر حركت زمين اقامه نشده بود كسى باور نمى كرد حركتى در كار باشد!.
از سوى ديگر, پوسته زمين نه چنان سفت و خشن است كه قابل زندگى نباشد, و نه چنان سست و نرم است كه قرار و آرام نگيرد, بلكه كاملا براى زندگى بشر رام است .
از سـوى سـوم , فـاصـله آن از خورشيد نه چندان كم است كه همه چيز از شدت گرما بسوزد, و نه چـنـدان دور اسـت كـه همه چيز از سرما بخشكد, فشار هوا بركره زمين آن چنان است كه آرامش انسان را تامين كند, جاذبه زمين نه آنقدر زياداست كه استخوانها را درهم بشكند, و نه آن قدر كم است كه با يك حركت انسان ازجا كنده شود و در فضا پرتاب شود!.
خلاصه از هر نظر ((ذلول )) و رام و مسخر فرمان انسان است . در عين حال تا گامى برندارد و تلاشى نكند بهره اى از روزيهاى زمين نخواهد داشت ! .
ولـى بـدانـيـد اينها هدف نهائى آفرينش شما نيست , اينها همه وسائلى است درمسير ((نشور)) و رستاخيز و حيات ابدى شما.
(آيه )ـ به دنبال اين تشويق و تبشير به سراغ تهديد و انذار مى رود, ومى افزايد: ((آيا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان است در امان مى دانيد كه دستور دهد زمين بشكافد و شما را در خود فرو بـرد, و دائمـا بـه لـرزش خـود ادامه دهد))؟! بطورى كه حتى قبر شما هم آرام نباشد (امنتم من فى السمـا ان يخسف بكم الا رض فاذا هى تمور).
آرى ! اگـر او دسـتـور دهد اين زمين ذلول و آرام طغيان مى كند, و به صورت حيوان چموشى در مى آيد, زلزله ها شروع مى شود, شكافها در زمين ظاهر مى گرددو شما و خانه ها و شهرهايتان را در كام خود فرو مى بلعد, و باز هم به لرزه واضطراب خود ادامه مى دهد.
(آيـه )ـ سـپـس مى افزايد: لازم نيست حتما زلزله ها به سراغ شما آيد بلكه مى تواند اين فرمان را به تـنـدبادها دهد ((آيا خود را از عذاب خداوند آسمان درامان مى دانيد كه تندبادى پر از سنگريزه بر شـمـا فـرسـتد)) و شما را زير كوهى از آن مدفون سازد؟! (ام امنتم من فى السمـا ان يرسل عليكم حـاصبا).
((و به زودى خواهيد دانست تهديدهاى من چگونه است ))! (فستعلمون كيف نذير).
(آيـه )ـ در حـقـيـقت آيات فوق به اين معنى اشاره مى كند كه عذاب آنهامنحصر به عذاب قيامت نيست , در اين دنيا نيز خداوند با مختصر تكان زمين , ياحركت بادها, مى تواند به زندگى آنها پايان دهد, و بهترين دليل اين امكان , وقوع آن در امتهاى پيشين است .
لذا در اين آيه مى گويد: ((كسانى كه پيش از آنان بودند (آيات الهى و رسولان او را) تكذيب كردند, اما (ببين ) مجازات من چگونه بود))؟! (ولقد كذب الذين من قبلهم فكيف كـان نكير).
گـروهـى را بـا زلـزله هاى ويرانگر, و اقوامى را با صاعقه ها, و جمعى را با طوفان يا تندباد مجازات كرديم , و شهرهاى ويران شده و خاموش آنها را به عنوان درس عبرتى باقى گذارديم .