بازگشت

سرآغاز نعمتهاي الهي


از آنـجـا كـه ايـن سـوره بيانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهى است با نام مقدس ((رحمن )) كه رمـزى از رحـمـت واسـعه اوست آغاز مى شود, چرا كه اگر صفت ((رحمانيت )) او نبود اين چنين خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمى گستراند.
لذا مى فرمايد: ((خداوند رحمان )) (الرحمن ).
(آيه )ـ ((قرآن را تعليم فرمود)) (علم القرآن ).
و به اين ترتيب نخستين و مهمترين نعمت را همان ((تعليم قرآن )) بيان مى كند.
و جالب اين كه نعمت ((تعليم قرآن )) راحتى قبل از مساله ((خلقت انسان )) و((تعليم بيان )) ذكر كـرده , در حـالى كه از نظر ترتيب طبيعى بايد نخست اشاره به مساله آفرينش انسان , و بعد نعمت تـعـليم بيان , و سپس نعمت تعليم قرآن شود, اماعظمت قرآن ايجاب كرده كه برخلاف اين ترتيب طبيعى نخست از آن سخن گويد.
ايـن آيه در ضمن پاسخى است به مشركان عرب كه وقتى پيامبر(ص ) نام ((رحمن )) را بيان كرد و آنـهـا را دعـوت به سجده براى خداوند رحمن نمود آنها به عنوان بهانه جوئى گفتند: وماالرحمن S( رحمن چيست )) (فرقان /60).
قرآن مى گويد خداوند رحمن كسى است كه قرآن را تعليم فرموده , انسان راآفريده , و تعليم بيان به او كرده است .
بـه هـرحـال نام ((رحمن )) بعد از نام ((اللّه )) گسترده ترين مفهوم را در ميان نامهاى پروردگار دارد, زيـرا مـى دانـيـم خـداونـد داراى دو رحـمت است : ((رحمت عام )) و((رحمت خاص )) نام ((رحـمـن )) اشاره به ((رحمت عام )) اوست كه همگان را شامل مى شود, و نام ((رحيم )) اشاره به ((رحـمـت خـاص )) اوسـت كـه مـخـصـوص اهل ايمان وطاعت است , و شايد به همين دليل نام ((رحمن )) بر غيرخدا هرگز اطلاق نمى شودـمگر اين كه با كلمه ((عبد)) همراه باشدـ ولى وصف ((رحـيـم )) بـه ديـگـران نيز گفته مى شود, چرا كه هيچ كس داراى رحمت عام جز او نيست , اما رحمت خاص هرچند به صورت ضعيف درميان انسانها و موجودات ديگر نيز وجود دارد.
در ايـن كه خداوند قرآن را به چه كسى تعليم كرده ؟ از آنجا كه اين سوره بيانگررحمتهاى الهى به جـن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذكر بخشهايى از اين نعمتها ازآنها سؤال مى كند ((كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد)) مناست است كه بگوئيم خدا اين قرآن را به وسيله پيامبر بزرگش محمد(ص ) به جن و انس تعليم فرمود.
(آيـه )ـ بـعـد از ذكـر نـعمت بى مثال قرآن به مهمترين نعمت در سلسله بعدپرداخته , مى فرمايد: ((انسان را آفريد)) (خلق الا نسان ).
مـسـلـمـا مـنظور از ((انسان )) در اينجا نوع انسان است نه حضرت ((آدم )) وگستردگى نعمت ((بيان )) كه بعد از آن مى آيد نيز شاهدى بر عموميت معنى انسان است .
ذكر نام انسان بعد از قرآن نيز قابل دقت است , چرا كه قرآن مجموعه اسرارهستى به صورت تدوين اسـت , و انـسـان خـلاصه اين اسرار به صورت تكوين است , وهركدام نسخه اى از اين عالم بزرگ و پهناور!.
(آيه )ـ اين آيه به يكى از مهمترين نعمتها بعد از نعمت آفرينش انسان ,اشاره كرده , مى افزايد: ((به او بيان را آموخت )) (علمه البيان ).
((بـيـان )) از نـظـر مفهوم لغت معنى گسترده اى دارد, و به هر چيزى گفته مى شودكه مبين و آشـكـاركننده چيزى باشد, بنابراين نه فقط نطق و سخن را شامل مى شودكه حتى كتابت و خط و انواع استدلالات عقلى و منطقى كه مبين مسائل مختلف وپيچيده است همه در مفهوم بيان جمع است , هرچند شاخص اين مجموعه همان ((سخن گفتن )) است .
اگر نقش ((بيان )) را در تكامل و پيشرفت زندگى انسانها, و پيدايش و ترقى تمدنها درنظر بگيريم يقين خواهيم كرد كه اگر اين نعمت بزرگ نبود انسان هرگزنمى توانست تجربيات و علوم خود را بـه سـادگـى از نـسـلى به نسل ديگر منتقل سازد,و باعث پيشرفت علم و دانش و تمدن و دين و اخـلاق گـردد, و اگـر يك روز اين نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانى بسرعت راه قـهـقـرا را پيش خواهدگرفت , و هرگاه بيان را به معنى وسيع آن كه شامل خط و كتابت و حتى انواع هنرهامى شود تفسير كنيم نقش فوق العاده مهم آن در زندگى انسانها روشنتر مى گردد.
(آيه )ـ سپس به سراغ چهارمين نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته , مى گويد: ((خورشيد و ماه با حساب منظمى مى گردند)) (الشمس والقمربحسبان ).
اصل وجود خورشيد از بزرگترين نعمتها براى انسان است , چرا كه بدون نورو حرارت حاصل از آن زندگى در منظومه شمسى غيرممكن است , نمو و رشدگياهان و تمام مواد غذائى , بارش بارانها, وزش بادها, همه به بركت اين موهبت الهى است .
مـاه نيز به سهم خودش نقش مهمى را در حيات انسان ايفا مى كند, علاوه براين كه چراغ شبهاى تـاريـك اوسـت , جاذبه آن كه سرچشمه جزر و مد دراقيانوسهاست عاملى است براى بقا حيات در درياها و مشروب ساختن بسيارى ازسواحل كه رودخانه ها در مجاورت آن به دريا مى ريزند.
و افـزون بر همه اينها نظام ثابت حركت ماه به دور زمين و حركت زمين به دورخورشيد كه سبب پـيـدايـش مـنـظـم شـب و روز سـال و مـاه و فصول مختلف است ,سبب نظم زندگى انسانها و برنامه ريزى براى امور تجارى و صنعتى و كشاورزى است كه اگر اين سير منظم نبود زندگى بشر هرگز نظام نمى يافت .
نه تنها حركت اين كرات آسمانى نظام بسيار دقيقى دارد, بلكه مقدار جرم وجاذبه آنها و فاصله اى كـه از زمـين , و از يكديگر دارند همه روى حساب و ((حسبان ))است , و بطور قطع هركدام از اين امـور به هم بخورد اختلالات عظيمى در منظومه شمسى و به دنبال آن در نظام زندگى بشر رخ مى دهد.
ايـن نـكـته نيز قابل توجه است كه خورشيد هرچند در وسط منظومه شمسى ظاهرا بدون حركت ثـابـت مـانـده اسـت , ولـى نـبايد فراموش كرد كه آن هم به اتفاق تمام سيارات و اقمارش در دل كـهـكـشانى كه به آن تعلق دارد به سوى نقطه معينى (ستاره معروف وگا) در حركت است و اين حركت نيز نظم و سرعت معينى دارد.
(آيـه )ـ در پـنـجـمـيـن موهبت بزرگ از آسمان به زمين نظر مى افكند, ومى فرمايد: ((و گياه و درخت براى او سجده مى كنند)) (والنجم والشجر يسجدان ).
((نـجـم )) گـاه بـه مـعنى ستاره مى آيد, و گاه به معنى گياهان بدون ساقه و در اينجابه قرينه ((شجر)) (درخت ) منظور معنى دوم يعنى S( گياهان بدون ساقه است .
مـى دانـيـم تمام مواد غذائى انسانها در اصل از گياهان گرفته مى شود, با اين تفاوت كه قسمتى انسان مستقيما مصرف مى كند, و قسمت ديگرى صرف تغذيه حيواناتى مى شود كه جز مواد غذائى انسانهاست , اين معنى حتى در مورد حيوانات دريائى نيز صادق است , زيرا آنها نيز از گياهان بسيار كـوچـكـى تـغـذيه مى كنند كه ميليونهاميليون از آن در هر گوشه و كنار دريا در پرتو نور آفتاب مى رويد و در لابلاى امواج درحركت است .
به اين ترتيب ((نجم )) انواع گياهان كوچك و خزنده مانند بوته كدو, خيار وامثال آنها و ((شجر)) انواع گياهان ساقه دار مانند غلات و درختان ميوه و غير آن راشامل مى شود.
و تـعـبير ((يسجدان )) (اين دو سجده مى كنند) اشاره به تسليم بى قيد و شرطآنها در برابر قوانين آفرينش , و در مسير منافع انسانهاست .
در ضمن اشاره به اسرار توحيدى آنها نيز هست , چرا كه در هر برگ و هر دانه گياهى آيات عجيبى از عظمت و علم پروردگار وجود دارد.