بازگشت

به كدام رو سفيدي طمع بهشت داري


در آيـات گـذشـته بحثهائى پيرامون نشانه هاى مؤمنان و كفار و سرنوشت هريك از اين دو گروه آمـده اسـت , در ايـنجا بار ديگر به شرحى پيرامون وضع كفار واستهزاى آنها نسبت به مقدسات باز مى گردد.
بـعضى گفته اند اين آيات در مورد گروههائى از مشركان نازل شده كه وقتى پيامبر(ص )در مكه آيات معاد را براى مسلمانان مى خواند, آنها از هرگوشه و كنار مى آمدند ومى گفتند: اگر معادى در كـار بـاشد وضع ما از اين افرادى كه به تو ايمان آورده اند درآن عالم بهتر است , همان گونه كه در اين دنيا وضع ما از آنها بهتر مى باشد!.
قـرآن در پـاسـخ آنـها چنين مى گويد: ((اين كافران را چه مى شود كه با سرعت نزدتو مى آيند )) (فمـال الذين كفروا قبلك مهطعين ).
(آيه )ـ ((از راست و چپ گروه گروه )) و آرزوى بهشت دارند (عن اليمين وعن الشمـال عزين ).
(آيـه )ـ ((آيـا هريك از آنها (با اين اعمال زشتش ) طمع دارد كه او را دربهشت پرنعمت الهى وارد كنند))؟ (ايطمع كل امرئ منهم ان يدخل جنة نعيم ).
با كدام ايمان و با كدام عمل چنين شايستگى براى خود قائلند؟!.
(آيـه )ـ در ايـنجا قرآن مجيد به پاسخ آنها پرداخته , مى گويد: ((هرگز چنين نيست (كه آنها وارد بـاغـهاى پرنعمت بهشت شوند) ما آنها را از آنچه خودشان مى دانند آفريده ايم )) (كلا انا خلقنـاهم مما يعلمون ).
در حـقيقت خداوند مى خواهد با اين جمله غرور آنها را درهم بشكند, زيرامى گويد: خودتان بهتر مى دانيد كه ما شما را از نطفه اى بى ارزش , از آبى گنديده آفريده ايم !.
و دوم اين كه S( پاسخى به استهزاكنندگان معاد مى گويد كه اگر شما در امر معادشك داريد برويد و حـال نـطفه را بررسى كنيد, و ببينيد چگونه از يك قطره آب بى ارزش موجودى بديع مى سازيم كه در تطورات جنينى هر روز خلقت و آفرينش تازه اى به خود مى گيرد.
آيا خالق انسان از نطفه قادر نيست كه بعد از خاك شدن لباس حيات در تن انسان بپوشاند.
(آيـه )ـ سـپـس بـراى تاكيد اين مطلب مى افزايد: ((سوگند به پروردگارمشرقها و مغربها كه ما قادريم )) (فلا اقسم برب المشـارق والمغـارب انالقـادرون ).
(آيـه )ـ ((كـه جـاى آنـان را به كسانى بدهيم كه از آنها بهترند و ما هرگزمغلوب نخواهيم شد)) (على ان نبدل خيرا منهم ومـا نحن بمسبوقين ).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه ما نه تنها قادريم كه آنها را بعد ازخاك شدن به زندگى و حيات نوين بازگردانيم , بلكه مى توانيم آنها را به موجوداتى كاملتر و بهتر تبديل كنيم .
و يـا اشـاره بـه اين باشد كه براى ما هيچ مانعى ندارد شما را به كيفر اعمالتان نابود كنيم و افرادى شايسته و آگاه و مؤمن جانشين شما سازيم و چيزى مانع ما ازاين كار نخواهد بود.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه عـنوان انذار و تهديد كافران سرسخت واستهزاكننده و لجوج , مى فرمايد: ((آنان را به حال خود واگذار, تا در باطل خود فروروند, و بازى كنند, تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات كنند)) (فذرهم يخوضواويلعبوا حتى يلا قوا يومهم الذى يوعدون ).
بـيـش از ايـن اسـتدلال و موعظه لازم نيست , آنها نه اهل منطقند و نه آمادگى براى بيدار شدن دارند, بگذار در اباطيل و اراجيف خود غوطه ور باشند, تاروز موعود آنها, روز رستاخيز, فرا رسد, و همه چيز را با چشم خودببينند!.
(آيـه )ـ سـپس به معرفى آن روز موعود پرداخته , و نشانه هائى از اين روزوحشتناك و هول انگيز را بـيـان كـرده , مـى فـرمـايـد: ((همان روز كه از قبرها بسرعت خارج مى شوند گوئى به سوى بتها مى دوند))! (يوم يخرجون من الا جداث سراعاكانهم الى نصب يوفضون ).
اين تعبير سخريه اى است نسبت به عقائد پوچى كه در عالم دنيا داشتند.
(آيه )ـ سپس به نشانه هاى ديگرى پرداخته , مى افزايد: ((در حالى كه چشمهايشان از شرم و وحشت به زير افتاده )) و خاضعانه نگاه مى كنند (خـاشعة ابصـارهم ).
((و پرده اى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است )) (ترهقهم ذلة ).
و در پـايان آيه مى فرمايد: ((اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مى شد)) (ذلك اليوم الذى كـانوا يوعدون ).
آرى ! ايـن همان روز موعود است كه آن را به باد مسخره مى گرفتند, و گاه مى گفتند: به فرض كه چنين روزى در كار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتراست .
((پايان سوره معارج )).