بازگشت

از هر فرصتي براي هدايت آنها استفاده كردم , اما


در اينجا در ادامه رسالت و ماموريت نوح براى دعوت قومش سخنانى اززبان خود او, هنگامى كه به پيشگاه پروردگار شكايت مى برد, نقل شده كه بسيارآموزنده است .
سـخـنـان نـوح در ايـن زمـيـنـه سخنانى است كه مى تواند راهگشا براى همه مبلغان دينى باشد, مـى فـرمايد: ((نوح گفت : پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوى تودعوت كردم )) (قـال رب انى دعوت قومى ليلا ونهـارا).
و لحظه اى در ارشاد و تبليغ آنها كوتاهى نكردم .
(آيه )ـ ((اما دعوت من چيزى جز فرار از حق بر آنان نيفزود)) (فلم يزدهم دعـائ الا فرارا).
و اين عجيب است كه دعوت به سوى چيزى سبب فرار از آن شود, اما باتوجه به اين كه تاثير دعوتها نياز به يك نوع آمادگى و سنخيت و جاذبه متقابل داردجاى تعجب نيست كه در دلهاى ناآماده اثر معكوس و منفى ببخشد.
(آيـه )ـ سـپـس نـوح در ادامـه اين سخن مى افزايد: خداوندا! من هر زمان آنهارا دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى انگشتان خويش را درگوشهايشان قرار داده , و لباسهايشان را بـر خـود پـيـچيدند و در مخالفت اصرارورزيدند و به شدت استكبار كردند)) (وانى كلمـا دعوتهم لتغفرلهم جعلوا اصـابعهم فى آذانهم واستغشوا ثيـابهم واصروا واستكبروا استكبـارا).
گـذاشتن انگشت در گوشها براى اين بوده كه صداى حق را نشنوند و پيچيدن لباس بر خويشتن يـا بـه اين معنى است كه لباس بر سر مى انداختند تا پشتوانه اى براى انگشتان فرو كرده در گوش بـاشـد و كـمترين امواج صوتى بر پرده صماخ آنهانرسد, و يا مى خواستند صورت خود را بپوشانند مبادا چشمانشان بر قيافه ملكوتى نوح اين پيامبر بزرگ بيفتد, در واقع اصرار داشتند هم گوش از شنيدن باز ماند و هم چشم از ديدن !.
ايـن آيـه نـشان مى دهد كه يكى از عوامل مهم بدبختى آنها استكبار و غرور بودكه هميشه يكى از مـوانـع مـهـم راه حـق بوده و ثمره شوم آن را در تمام طول تاريخ بشردر زندگى افراد بى ايمان مشاهده مى كنيم .
(آيه )ـ نوح همچنان به سخنان خود در پيشگاه پروردگار ادامه داده ,مى گويد: خداوندا! ((سپس آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم ))(ثم انى دعوتهم جهـارا).
در جلسات عمومى و با صداى بلند آنها را به سوى ايمان فرا خواندم .
(آيه )ـ به اين نيز قناعت نكردم ((آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم )) (ثم انى اعلنت لهم واسررت لهم اسرارا).
اين حوصله عجيب , و آن دلسوزى عجيبتر, و پشتكار و استقامت بى نظيرسرمايه او در راه دعوت به آئين حق بود.
و شـگـفـت انـگـيزتر اين كه در طول نهصد و پنجاه سال دعوتش تنها حدودهشتاد نفر به او ايمان آوردند يعنى , براى هدايت هريك نفر بطور متوسط حدوددوازده سال تبليغ كرد!.