بازگشت

اين قوم فاسد و مفسد بايد بروند


در اين جا كه همچنان ادامه سخنان نوح و شكاياتش از قوم به درگاه خدا ونفرين درباره آنهاست , مـى فـرمايد: ((نوح گفت : پروردگارا! هيچ يك از كافران را روى زمين باقى مگذار))! (وقـال نوح رب لا تذر على الا رض من الكـافرين ديارا).
اين سخن را هنگامى گفت كه بطور كامل از هدايت آنها مايوس شده بود, وآخرين تلاش و كوشش خود را براى ايمان آوردن آنها به كار زد و نتيجه اى نگرفت , وتنها گروهى اندك به او ايمان آوردند .
تـعـبـير به ((على الا رض )) (بر صفحه زمين ) نشان مى دهد كه هم دعوت نوح جهانى بوده , و هم طوفان و عذابى كه بعد از آن آمد.
(آيـه )ـ سـپـس ((نـوح )) بـراى نـفرين خود استدلال مى كند و مى افزايد: ((زيرااگر آنها را باقى بـگـذارى بـنـدگـانت را گمراه مى كنند, و جز نسلى فاجر و كافر به وجودنمى آورند))! (انك ان تذرهم يضلوا عبـادك ولا يلدوا الا فـاجرا كفارا).
اين نشان مى دهد كه نفرين انبيا, از جمله نوح (ع ) از روى خشم و غضب وانتقامجوئى و كينه توزى نبود, بلكه روى يك حساب منطقى صورت گرفته است .
(آيـه )ـ در پـايـان , نـوح بـراى خـودش و كـسـانى كه به او ايمان آورده بودندچنين دعا مى كند: ((پروردگارا! مرا و پدر و مادرم , و تمام كسانى را كه با ايمان واردخانه من شدند و جميع مردان و زنان با ايمان را بياموز و ظالمان را جز هلاكت ميفزا))(رب اغفرلى ولوالدى ولمن دخل بيتى مؤمنا وللمؤمنين والمؤمنـات ولا تزدالظالمين الا تبـارا).
ايـن طـلـب آمـرزش براى اين است كه نوح مى خواهد بگويد گرچه من صدهاسال تبليغ مستمر داشـتـم , و هرگونه زجر و شكنجه را در اين راه تحمل كردم , اماچون ممكن است ترك اولائى در ايـن مـدت از مـن سـر زده بـاشـد مـن از آن هم تقاضاى عفو مى كنم , و هرگز خود را در پيشگاه مقدست تبرئه نمى نمايم .
((پايان سوره نوح )).