بازگشت

عالم الغيب خداست


چون در آيات قبل اشاره به اين حقيقت شده بود كه ((استهزا و سركشى اين گروه همچنان ادامه مـى يـابد تا زمانى كه وعده الهى دائر بر عذاب فرارسد)) اين سؤال را برمى انگيزد كه اين وعده كى تحقق مى يابد؟.
قرآن مجيد به پاسخ اين سؤال پرداخته مى گويد: ((بگو: من نمى دانم آنچه به شما وعده داده شده (از عذاب دنيا و قيام رستاخيز) نزديك است , يا پروردگارم زمانى براى آن قرار مى دهد))؟ (قل ان ادرى اقريب مـا توعدون ام يجعل له ربى امدا).
ايـن عـلم مخصوص ذات پاك خداست , و او خواسته از بندگانش مكتوم بماندتا موضوع امتحان و آزمـون خـلق كامل گردد, چرا كه اگر بدانند دور است يانزديك در هر دو صورت امتحان كم اثر خواهد بود.
بـارهـا در آيات قرآن مجيد به اين معنى برخورد مى كنيم كه هر وقت سؤال اززمان قيامت مى شد پيغمبراكرم (ص ) اظهار بى اطلاعى مى فرمود و مى گفت : علم آن مخصوص خداست .
در حديثى آمده است كه روزى ((جبرئيل )) در صورت يك عرب بيابانى دربرابر پيامبر(ص ) ظاهر شـد, و از جـمـلـه سؤالاتى كه از آن حضرت نمود اين بود كه گفت : ((به من بگو: كى قيامت برپا مى شود))؟.
پيامبر(ص ) فرمود: ((كسى كه از او سؤال مى كنى (در اين مساله ) آگاهتر ازسؤال كننده نيست ))!.
بار ديگر آن مرد عرب با صداى بلند گفت : ((اى محمد! قيامت كى خواهدآمد))؟.
پيامبر(ص ) فرمود: ((واى بر تو قيامت مى آيد, بگو ببينم چه چيز براى آن فراهم كرده اى )؟!.
اعرابى گفت : من نماز و روزه بسيارى فراهم نكرده ام , ولى خدا و رسولش را دوست دارم .
پيامبر(ص ) فرمود: ((پس تو با كسى خواهى بود كه دوستش دارى ))!.
((انس )) يكى از ياران پيامبر(ص ) مى گويد: ((مسلمانان از هيچ سخنى مانند اين سخن خوشحال نشدند)).
(آيـه )ـ سـپـس در ادامـه اين بحث يك قاعده كلى را در مورد علم غيب بيان مى دارد, مى فرمايد: ((دانـاى غـيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد)) (عـالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا).
(آيـه )ـ سـپـس بـه عـنـوان يـك اسـتـثنا از اين مساله كلى مى افزايد: ((مگررسولانى كه آنان را برگزيده )) و از آنان راضى شده (الا من ارتضى من رسول ).
آنچه را بخواهد از علم غيب به او مى آموزد, و از طريق وحى ابلاغ مى كند.
((سـپـس مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى دهد )) (فانه يسلك من بين يديه ومن خلفه رصدا).
و ايـن خـود يـكـى از دلائل مـعصوم بودن پيامبران است كه با نيروهاى غيبى وامدادهاى الهى , و مراقبت فرشتگان او, از لغزشها و خطاها مصون و محفوظند.
(آيـه )ـ درا يـن آيـه كـه آخـرين آيه سوره است دليل وجود اين نگاهبانان ومراقبين را چنين بيان مـى كـند: مقصود اين است ((تا بداند كه پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را (بى كم و كاست ) ابلاغ كرده اند, و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد, و همه چيز را احصا كرده است )) (ليعلم ان قد ابلغوا رسـالا ت ربهم واحـاطبمـا لديهم واحصى كل شى عددا).
الـبـته معنى آيه اين نيست كه خداوند چيزى را درباره پيامبرانش نمى دانسته وبعدا دانسته است , چـه ايـن كه علم خدا ازلى و ابدى و بى پايان است , بلكه منظوراين است كه اين علم الهى درخارج تحقق يابد و صورت عينى به خود بگيردS( يعنى ,پيامبران رسالت او را عملا ابلاغ كنند و اتمام حجت نمايند.