بازگشت

تاثير نيايش در دل شب


ايـن آيـه ادامـه بـحث پيرامون عبادت شبانه , و آموزشهاى معنوى در پرتوتلاوت قرآن در دل شب اسـت و در حـقـيـقـت بـه مـنزله بيان دليلى است براى آنچه درآيات قبل آمده است , مى فرمايد: ((مسلما نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و بااستقامت تر است )) (ان نـاشئة الليل هى اشد وطــا واقوم قيلا ).
آيـه فـوق از آيـاتـى اسـت كه با تعبيرات پرمحتوايش رساترين سخن را درباره ((عبادت شبانه )) و نيايش سحرگاهان , و راز و نياز با محبوب , در ساعاتى كه اسباب فراغت خاطر از هر زمان فراهمتر اسـت , و همچنين تاثير آن در تهذيب نفس , وپرورش روح و جان انسانى , بيان كرده است , و نشان مى دهد كه روح آدمى در آن ساعات آمادگى خاصى براى نيايش و مناجات و ذكر و فكر دارد.
(آيـه )ـ در ايـن آيه مى افزايد: اين به خاطر آن است كه ((در روز تلاش وكوشش مستمر و طولانى خواهى داشت )) (ان لك فى النهـار سبحا طويلا ).
دائمـا مـشـغـول هـدايت خلق و ابلاغ رسالت پروردگار, و حل مشكلات زندگى جمعى و فردى هـستى , و مجال كافى براى عبادت و نيايش حاصل نمى شود,بنابراين عبادت شبانه را جانشين آن كن و آمادگى لازم براى اين فعاليتهاى بزرگ وگسترده را از آن قيام شب به دست آور.
(آيـه )ـ بـعـد از دسـتور قيام عبادت شبانه و اشاره اجمالى به آثار عميق آن به ذكر پنج دستور كه مكمل آن است پرداخته , مى فرمايد: ((و نام پروردگارت را يادكن )) (واذكراسم ربك ).
مسلم است منظور تنها ذكر نام نيست , بلكه توجه به معنى است چرا كه يادلفظى مقدمه ياد قلبى است , و ذكر قلبى روح و جان را صفا مى بخشد, و نهال معرفت و تقوا را در دل آبيارى مى كند.
در دسـتـور دوم مى فرمايد: ((تنها به او دل ببند)) و از غير او قطع اميد كن وخالصانه به عبادتش برخيز (وتبتل اليه تبتيلا ).
((تـبـتـل )) آن اسـت كـه انـسان با تمام قلبش متوجه خدا گردد, و از ماسوى اللّه منقطع شود, و اعمالش را فقط به خاطر او به جا آورد و غرق در اخلاص گردد.
(آيه )ـ سپس به سومين دستور پرداخته مى افزايد: ((همان پروردگار شرق و غرب كه معبودى جز او نيست , او را نگاهبان و وكيل خود انتخاب كن )) (رب المشرق والمغرب لا اله الا هو فاتخذه وكيلا ).
در ايـنـجـا بعد از مرحله ((ذكراللّه )) و ((اخلاص )) مرحله توكل و واگذارى همه كارها به خدا فرا مى رسد, خداوندى كه مشرق و مغرب عالم , يعنى , مجموعه جهان هستى در زير سيطره حكومت و ربوبيت او قراردارد, و تنها معبود شايسته پرستش , اوست .
اين تعبير در حقيقت به منزله دليلى است براى موضوع توكل بر خدا, چگونه انسان بر او توكل نكند, و كار خويش را به او نسپارد, در حالى كه در پهنه جهان هستى غير از او حاكم و فرمانروا و منعم و مربى و معبود نيست .
(آيه )ـ و بالاخره در چهارمين و پنجمين دستور مى فرمايد: ((و در برابرآنچه (دشمنان ) مى گويند صـابـر و شـكيبا باش , و بطرزى شايسته از آنان دورى گزين ))!(واصبر على مـا يقولون واهجرهم هجرا جميلا ).
و بـه اين ترتيب در اينجا مقام ((صبر)) و ((هجران )) فرا مى رسد, چرا كه در مسيردعوت به سوى حق , بدگوئى دشمنان , و ايذا و آزار آنان , فراوان است , و اگرباغبان بخواهد گلى را بچيند بايد در برابر زبان خار صبر و تحمل داشته باشد.
به علاوه گاهى در اينجا بى اعتنائى و دورى لازم است , تا هم از شرشان در امان بماند و هم درسى از اين طريق به آنان بدهد, ولى اين هجران و دورى نبايد به معنى قطع برنامه هاى تربيتى , و تبليغ و دعوت به سوى خدا باشد.
مرحوم ((طبرسى )) در ((مجمع البيان )) در ذيل آيه مى گويد: ((اين آيه دلالت مى كند كه مبلغين اسـلام , و دعوت كنندگان به سوى قرآن , بايد در مقابل ناملائمات شكيبائى پيشه كنند, و با حسن خلق , و مدارا, با مردم معاشرت نمايند, تا سخنان آنها زودتر پذيرفته شود)).
(آيـه )ـ در آيه قبل اشاره اى به كارشكنيها و سخنان ناروا و اذيت و آزاردشمنان اسلام بود در اينجا آنـها را زير رگبارى از تهديدات شديد, دائر به عذابهاى دنيا و آخرت از سوى خداوند, قرار داده , و آنـها را دعوت به تجديد نظر دربرنامه هاى شوم خود مى كند, و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت اين دشمنان دلدارى مى دهد, و پايمردى مى بخشد.
نـخـسـت مـى فرمايد: ((مرا با تكذيب كنندگان صاحب نعمت واگذار, و آنها راكمى مهلت ده ))! (وذرنى والمكذبين اولى النعمة ومهلهم قليلا ).
يـعنى , طرف آنها تو نيستى , مجازات و كيفر آنها را به خود من واگذار, و كمى به آنها مهلت ده , تا هـم اتـمـام حـجـت گردد, و هم ماهيت خود را آشكار سازند, ومى دانيم مدت كمى گذشت كه مـسـلمانان نيرومند شدند, و ضربات سنگين وشكننده خود را در جنگهاى ((بدر)) و ((حنين )) و ((احـزاب )) و مـانـنـد آن بـر پـيـكـر دشـمن وارد آوردند و نيز مدت كمى بيشتر نگذشت كه اين گـردنكشان از دنيا رفتند, و گرفتارعذاب الهى در برزخ شدند و عذاب قيامت نيز از آنها چندان دور نيست .
(آيه )ـ سپس در ادامه همين تهديد به صورت صريحتر مى گويد: ((نزد ماغل و زنجيرها و (آتش ) دوزخ است ))! (ان لدينـا انكـالا وجحيما).
آرى ! در برابر آزادى بى قيد و شرط و تنعمى كه در اين دنيا داشتند بهره آنهادر آنجا اسارت است و آتش !.
(آيه )ـ و باز مى افزايد: ((و غذائى گلوگير و عذابى دردناك )) (وطعـاماذاغصة وعذابا اليما).
غذائى بر عكس غذاهاى چرب و شيرين دنياى آنها كه به راحتى از گلو فرومى رفت و گوارا بود, و زندگى دردناك در برابر آسايش بى حساب اين مغروران خودخواه و مستكبر در اين جهان .
بـا ايـن كـه غـذاى خشن و گلوگير خود عذابى است اليم , بعد از آن عذاب اليم راجداگانه ذكر مـى كـنـد, و اين نشان مى دهد ابعاد عذاب اليم آخرت از نظر شدت وعظمت بر هيچ كس جز خدا مـعـلوم نيست , و لذا در حديثى مى خوانيم كه : روزى يكى از مسلمانان اين آيه را تلاوت مى كرد, و پيامبر(ص ) استماع مى فرمود: ناگهان شخص مزبور صيحه اى زد و مدهوش شد.
(آيه )ـ در اين آيه به شرح روزى مى پردازد كه اين عذابها در آن ظاهرمى شوند, مى فرمايد: ((در آن روز كـه زمين و كوهها سخت به لرزه در مى آيد و كوهها(چنان درهم كوبيده مى شود كه ) به شكل توده هائى از شن نرم در مى آيد)) (يوم ترجف الا رض والجبـال وكـانت الجبـال كثيبا مهيلا ).
(آيـه )ـ سپس به مقايسه اى درميان بعثت پيامبر(ص ) و مخالفت زورمندان عرب , و قيام موسى بن عـمـران در مقابل فرعونيان پرداخته , مى فرمايد: ((ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شـمـاسـت , هـمـان گونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم )) (انا ارسلنـا اليكم رسولا شـاهدا عليكم كمـا ارسلنـا الى فرعون رسولا ).
هـدف او, هـدايت شما و نظارت بر اعمال شماست , همان گونه كه هدف موسى بن عمران , هدايت فرعون و فرعونيان و نظارت بر اعمال آنها بود.
(آيه )ـ ولى ((فرعون به مخالفت و نافرمانى آن رسول , برخاست و ما او راسخت مجازات كرديم ))! (فعصى فرعون الرسول فاخذنـاه اخذا وبيلا ).
نـه لشكر عظيم او مانع از عذاب الهى شد, و نه وسعت مملكت و قدرت حكومت و اموال و ثروتشان جـلـو اين كار را گرفت و سرانجام همگى در امواج خروشان نيل كه به آن مباهات مى كردند غرق شدند, شما كه در سطحى بسيارپائينتر از آنها قرار داريد درباره خود چه مى انديشيد؟.
(آيـه )ـ سپس روى سخن را به كفار زمان پيامبر اسلام كرده , به آنها چنين هشدارمى دهد: ((شما (نـيز) اگر كافر شويد چگونه خود را (از عذاب الهى ) بركنار مى داريددر آن روز كه كودكان را پير مى كند))! (فكيف تتقون ان كفرتم يوما يجعل الولدان شيبا).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه تـوصـيف بيشترى درباره آن روز وحشتناك بيان كرده ,مى افزايد: در آن روز ((آسـمـان از هم شكافته مى شود, و وعده او شدنى و حتمى است )) (السمـا منفطر به كـان وعده مفعولا ). وقـتـى آسـمـان و كرات آسمانى با آن همه عظمت نتوانند در برابر حوادث عظيم آن روز مقاومت كنند از اين انسان ضعيف و ناتوان و آسيب پذير چه كارى ساخته است ؟!.
(آيـه )ـ در پـايـان اين بحث اشاره اى به تمام هشدارها و انذارهاى گذشته كرده , مى فرمايد: ((اين هشدار و تذكرى است )) (ان هذه تذكرة ).
شـمـا در انتخاب راه آزاد هستيد, ((پس هركس بخواهد (هدايت شود و طالب سعادت ابدى باشد) راهى به سوى پروردگارش بر مى گزيند)) (فمن شـا اتخذ الى ربه سبيلا ).
اگـر پيمودن اين راه از طريق اجبار و اكراه صورت گيرد, نه افتخارى است , نه فضيلتى , فضيلت آن است كه انسان با اراده و اختيار خود اين راه را انتخاب كرده , و بپويد.