بازگشت

شما چرا اهل دوزخ شديد؟


در ادامـه بـحـثـى كه درباره دوزخ و دوزخيان در آيات قبل آمد, در اينجامى افزايد: ((هركس در گرو اعمال خويش است )) (كل نفس بمـا كسبت رهينة ).
گـوئى تـمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تكاليف اوست , هنگامى كه آن را انجام مى دهد آزاد مى گردد و گرنه در قيد اسارت باقى خواهد ماند.
(آيه )ـ و بلافاصله مى فرمايد: ((مگر اصحاب يمين )) (الا اصحـاب اليمين ) كه نامه اعمالشان را به نشانه ايمان و تقوايشان به دست راستشان مى دهند!.
آنـهـا در پـرتـو ايمان و عمل صالح , غل و زنجيرهاى اسارت را شكسته اند, وبى حساب وارد بهشت مى شوند.
((اصـحــاب الـيمين )) كسانى هستند كه داراى ايمان و عمل صالحند, و اگر گناهان مختصرى داشـتـه بـاشند تحت الشعاع حسنات آنهاست , و به حكم ((ان الحسنـات يذهبن السيئـات ))((4)) اعمال نيكشان اعمال بد را مى پوشاند, يا بدون حساب وارد بهشت مى شوند و يا اگر حسابى داشته بـاشند سهل و ساده و آسان است ,همان گونه كه در آيه 7 سوره انشقاق آمده است : ((اما كسى كه نامه اعمالش به دست راست او داده شده حساب او آسان خواهد بود)).
((قـرطـبـى )) مفسر معروف اهل سنت از امام باقر(ع ) در تفسير اين آيه نقل كرده است كه فرمود: ((مـا و شـيـعيانمان اصحاب اليمين هستيم , و هركس ما اهل بيت رادشمن دارد در اسارت اعمال خويش است )).
(آيـه )ـ سـپـس بـه گوشه اى از شرح حال اصحاب اليمين و گروه مقابل آنها پرداخته , مى افزايد: ((آنها در باغهاى بهشتند, و سؤال مى كنند )) (فى جنات يتسـالون ).
(آيه )ـ ((از مجرمان )) (عن المجرمين ).
(آيه )ـ مى گويند: ((چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت ))؟! (مـا سلككم فى سقر).
از ايـن آيات به خوبى استفاده مى شود كه رابطه ميان بهشتيان و دوزخيان بكلى قطع نمى گردد, بهشتيان مى توانند از عالم خود وضع دوزخيان را مشاهده كنند, و با آنها به گفتگو پردازند.
(آيـه )ـ مـجـرمـان در پاسخ اين سؤال به چهار گناه بزرگ خويش در اين رابطه اعتراف مى كنندS( نخست اين كه : ((مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم )) (قـالوالم نك من المصلين ).
اگـر نـمـاز مى خوانديم نماز ما را به ياد خدا مى انداخت , و نهى از فحشا ومنكر مى كرد, و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مى نمود.
(آيه )ـ ديگر اين كه : ((ما اطعام مستمند نمى كرديم )) (ولم نك نطعم المسكين ).
اطعام مسكين گرچه به معنى غذا دادن به بينوايان است , ولى ظاهرا منظوراز آن , هرگونه كمك به نيازمنديهاى ضرورى نيازمندان مى باشد, اعم از خوراك وپوشاك و مسكن و غير اينها و منظور از آن ((زكات واجب )) است چرا كه ترك انفاقهاى مستحبى سبب ورود در دوزخ نمى شود.
(آيـه )ـ ديـگـر ايـن كـه : ((و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا مى شديم ))(وكنا نخوض مع الخـائضين ).
((خوض در باطل )) معنى وسيع و گسترده اى دارد كه هم شامل وروددر مجالس كسانى مى شود كه آيات خدا را به باد استهزا مى گيرند, تبليغات ضداسلامى مى كنند, و يا شوخيهاى ركيك دارند, يـا گـنـاهـانـى را كـه انجام داده اند به عنوان افتخار يا تلذد نقل مى كنند, و همچنين شركت در مـجـالـس غـيـبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها, ولى در آيه موردبحث بيشتر نظر بر مجالسى اسـت كـه بـراى تـضـعـيـف دين خدا و استهزاى مقدسات , و ترويج كفر و شرك و بى دينى تشكيل مى شود.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((و اين كه ما همواره روز جزا را انكار مى كرديم ))(وكنا نكذب بيوم الدين ).
(آيه )ـ ((تا زمانى كه مرگ ما فرارسيد)) (حتى اتينا اليقين ).
روشـن اسـت انـكـار معاد و روز حساب و جزا, تمام ارزشهاى الهى و اخلاقى رامتزلزل مى سازد, و انـسـان را براى ارتكاب گناه تشجيع مى كند, به هرحال ازاين آيات به خوبى استفاده مى شود كه كفار همان گونه كه مكلف به اصول دين هستند به فروع دين نيز مكلفند, و نيز نشان مى دهد اين امـور چـهـارگـانـه يعنى S(((نماز)) و ((زكات )) و ترك مجالس اهل باطل )) و ((ايمان به قيامت )) اهميت و نقش فوق العاده اى در هدايت و تربيت انسان دارد, و به اين ترتيب جهنم جاى نمازگزاران واقعى , و زكات دهندگان , و تاركان باطل , و مؤمنان به قيامت نيست .
(آيـه )ـ و در ايـن آيـه , بـه عـاقـبـت شـوم ايـن گروه اشاره كرده , مى گويد: ((ازاين رو شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد)) و بايد در عذاب الهى براى هميشه بمانند (فمـا تنفعهم شفـاعة الشافعين ).
نه شفاعت انبيا و رسولان پروردگار و امامان , و نه شفاعت فرشتگان و صديقين وشهدا و صالحين , چـرا كه شفاعت نياز به وجود زمينه مساعد دارد, و اينها زمينه هارا بكلى از ميان برده اند, شفاعت هـمـچـون آب زلالـى است كه بر پاى نهال ضعيفى ريخته مى شود, و بديهى است اگر نهال بكلى مرده باشد اين آب زلال آن را زنده نمى كند.
ضـمـنا اين آيه بار ديگر بر مساله شفاعت و تنوع و تعدد شفيعان درگاه خداتاكيد مى كند, و پاسخ دندان شكنى است براى آنها كه منكر اصل شفاعتند.
هـمـچنين تاكيدى است بر اين كه شفاعت بى قيد و شرط نيست , و به معنى چراغ سبز براى گناه مـحـسـوب نـمى شود, بلكه عاملى است براى تربيت انسان كه حداقل او را به مرحله اى كه قابليت شفاعت داشته باشد برساند, و رابطه او با خداو اولياى او بكلى قطع نشود.