بازگشت

چنان از حق مي گريزند كه گورخران از شير


در ادامـه بـحثى كه پيرامون سرنوشت مجرمان و دوزخيان در آيات قبل آمده بود در اينجا وحشت ايـن گروه معاند و لجوج را از شنيدن سخن حق و هرگونه اندرزو نصيحت به روشنترين وجهى منعكس مى كند.
نخست مى گويد: ((چرا آنها از تذكر روى گردانند))؟ (فمـالهم عن التذكرة معرضين ).
(آيه )ـ ((گوئى گورخرانى رميده اند)) (كانهم حمر مستنفرة ).
(آيه )ـ ((كه از (مقابل ) شيرى فرار كرده اند)) (فرت من قسورة ).
آيـه فوق تعبيرى است بسيار رسا و گويا از وحشت و فرار مشركان از آيات روح پرور قرآن , آنها را به گـورخـر تشبيه كرده كه هم فاقد عقل و شعور است , و هم به علت وحشى بودن گريزان از همه چيز, در حالى كه در برابر آنها چيزى جز تذكره (وسيله يادآورى و بيدارى و هوشيارى ) قرار ندارد.
(آيه )ـ ولى با اين همه نادانى و بى خبرى آن چنان پرادعا و متكبرند كه ((هركدام از آنها انتظار دارد نـامـه جـداگـانه اى (از سوى خداوند) براى او فرستاده شود))! (بل يريد كل امرئ منهم ان يؤتى صحفا منشرة ).
اين شبيه چيزى است كه در آيه 93 سوره اسرا آمده است : ((اگر به آسمان نيز بروى ما به تو ايمان نمى آوريم مگر آن كه نامه اى (از سوى خدا)بر ما نازل كنى ))!.
(آيه )ـ و لذا در اين آيه مى افزايد: ((چنين نيست )) كه آنها مى گويند (كلا ).
نازل شدن كتاب آسمانى بر آنها و مطالب ديگرى از اين قبيل همه بهانه است .
((آنها از آخرت نمى ترسند)) (بل لا يخـافون الا خرة ).
بـه حـق بايد گفت كه ايمان به جهان رستاخيز و پاداش و كيفر قيامت شخصيت تازه اى به انسان مـى بـخـشد, و مى تواند افراد بى بندو بار و متكبر وخودخواه و ظالم را به انسانى متعهد و متقى و متواضع و عدالت پيشه تبديل كند.
(آيه )ـ سپس بار ديگر تاكيد مى كند: ((چنين نيست )) (كلا ) كه آنهادرباره قرآن مى انديشند, ((آن (قرآن ) يك تذكر و يادآورى است )) ((انه تذكرة ).
(آيه )ـ ((هركس بخواهد از آن پند مى گيرد)) (فمن شـا ذكره ).
(آيـه )ـ در عـيـن حـال پـنـدگـرفتن از آن جز به مشيت و توفيق الهى ممكن نيست ((و آنها پند نمى گيرند مگر اين كه خدا بخواهد)) (ومـا يذكرون الا ان يشـااللّه ).
يـعـنى S( انسان نمى تواند راه هدايت را بپويد جز اين كه به ذيل عنايت پروردگارتوسل جويد, و از او توفيق و امداد طلبد.
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى ـــــ كوشش عاشق بيچاره به جائى نرسد.
و در پايان آيه مى فرمايد: ((او اهل تقوا و اهل آمرزش است )) (هو اهل التقوى واهل المغفرة ).
شـايـسـتـه اسـت كـه از عقاب او بترسند, و از اين كه چيزى را شريك او قرار دهندبپرهيزند و نيز شايسته است كه به آمرزش او اميدوار باشند.
اين جمله اشاره اى به مقام ((خوف )) و ((رجا)) و ((عذاب )) و ((مغفرت )) الهى است ودر حقيقت تعليلى است براى آيه قبل ايـن احتمال نيز هست كه ((تقوا)) در اينجا به معنى فاعلى تفسير شود يعنى S(خدا, اهل تقواست , از هـرگونه ظلم و قبيح و هرگونه كارى كه برخلاف حكمت است مى پرهيزد و در حقيقت بالاترين مقام تقوا از آن خداست و آنچه در بندگان است , شعله ضعيفى از آن تقواى بى انتهاست .
بـه هـر حـال اين سوره با امر به ((انذار)) و ((تكليف )) شروع شد, و با دعوت به ((تقوا)) و ((وعده مغفرت )) پايان مى پذيرد.
((پايان سوره مدثر)).