بازگشت

فضيلت تلاوت سوره


در حـديثى از امام صادق (ع ) آمده است : ((كسى كه اين سوره را بخواند خداونداو را با پيامبر آشنا (و همجوار) مى سازد)).
بـدون شـك ايـن ثواب و فضيلت از آن كسانى است كه بخوانند و بينديشند وعمل كنند, و لذا در حـديثى آمده است : بعضى از ياران پيامبر(ص ) خدمتش عرض كردند: ((چه زود آثار پيرى در شما نمايان شده اى رسول خدا))؟!.
فرمود: ((سوره هاى هود, واقعه , مرسلات , و عم يتسـائلون مرا پير كرده ))!.
قـابل توجه اين كه در تمام اين سوره ها احوال قيامت و مسائل هول انگيز آن دادگاه بزرگ منعكس است , وهمين ها بوده كه در روح مقدس پيامبر(ص ) اثر گذارده .
بديهى است تلاوت بدون فكر و تصميم بر عمل نمى تواند چنين اثرى بگذارد.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ در آغاز اين سوره مقدمتا در پنج آيه , پنج سوگند آمده كه در تفسير معنى آنها سخن بسيار است :.
مى فرمايد: ((سوگند به فرشتگانى كه پى درپى فرستاده مى شوند))(والمرسلا ت عرفا).
(آيه )ـ ((و آنها كه همچون تندباد حركت مى كنند)) (فالعـاصفـات عصفا).
(آيه )ـ ((و سوگند به آنها كه (ابرها را) مى گسترانند)) (والناشرات نشرا).
(آيه )ـ ((و آنها كه جدا مى كنند)) (فالفـارقـات فرقا).
(آيـه )ـ ((و سـوگـنـد بـه آنها كه آيات بيدارگر (الهى ) را (به انبيا) القامى نمايند)) (فالملقيـات ذكرا).
(آيه )ـ ((براى اتمام حجت يا براى انذار)) (عذرا او نذرا).
سوگند اول و دوم ناظر به مساله ((بادها و طوفانها)) است , و سوگند سوم وچهارم و پنجم ناظر بـه نـشـر آيـات حـق بـه وسـيـله ((فرشتگان )), و سپس جدا كردن حق ازباطل , و بعد القا ذكر و دستورهاى الهى به پيامبران , به منظور اتمام حجت و انذار است .
(آيه )ـ حال بايد ديد كه اين سوگندها براى چه منظورى است ؟ در اين آيه پرده از روى اين معنى بـرداشـته , مى گويد: ((آنچه به شما (درباره قيامت ) وعده داده مى شود يقينا واقع شدنى است )) (انمـا توعدون لواقع ).
بعث و نشور, ثواب و عقاب , حساب و جزا, همه حق است , و ترديدى درآن نيست .
(آيـه )ـ سپس به بيان نشانه هاى اين روز موعود پرداخته , مى فرمايد: ((درآن هنگام كه ستارگان محو و تاريك شوند)) (فاذا النجوم طمست ).
(آيه )ـ ((و (كرات ) آسمان از هم بشكافند)) (واذا السمـا فرجت ).
(آيه )ـ ((و در آن زمان كه كوهها از جا كنده شوند)) (واذا الجبـال نسفت ).
اصـولا از آيـات مـتعددى در قرآن مجيد استفاده مى شود كه پايان اين جهان بايك سلسله حوادث بـسـيـار هـول انگيز و كوبنده همراه است , بطورى كه نظام آن رابكلى متلاشى مى سازد, و جهان آخرت با نظامى نوين جايگزين آن مى گردد.
(آيـه )ـ و بـه دنـبـال آن اشـاره اى بـه صحنه رستاخيز كرده , مى افزايد:((و در آن هنگام كه براى پيامبران (به منظور اداى شهادت ) تعيين وقت شود)) (واذاالرسل اقتت ).
همان گونه كه در آيه 6 سوره اعراف آمده است : ((ما هم از كسانى كه رسولان به آنها مبعوث شدند سؤال مى كنيم , و هم از رسولان )).
(آيـه )ـ سـپس مى افزايد: ((براى چه روزى (شهادت اين رسولان و گواهى آنها برامتها) به تاخير افتاده ))؟! (لا ى يوم اجلت ).
(آيـه )ـ ((بـراى روز جـدائى )) (لـيـوم الفصل ) روز جدائى حق از باطل ,جدائى صفوف مؤمنان از كافران , و نيكوكاران از بدكاران , و روز داورى مطلق حق درباره همگان .
(آيـه )ـ سـپس براى بيان عظمت آن روز مى فرمايد: ((تو چه مى دانى روزجدائى چيست ))؟ (ومـا ادريك مـا يوم الفصل ).
جـائى كـه پيامبر(ص ) با آن علم وسيع و گسترده , و با آن ديده تيزبينى كه اسرارغيب را مشاهده مى كرد ابعاد عظمت آن روز را به درستى نداند, تكليف بقيه مردم روشن است .
(آيه )ـ و در اين آيه تكذيب كنندگان آن روز را شديدا مورد تهديد قرارداده , مى فرمايد: ((واى در آن روز بر تكذيب كنندگان ))! (ويل يومئذ للمكذبين ).
((ويـل )) را بـعضى به معنى ((هلاكت )), و بعضى به معنى ((انواع عذاب )) و بعضى آن را به معنى ((وادى پـرعـذابـى در جـهنم )) تفسير كرده اند, اين كلمه معمولا در موردحوادث اسفناك به كار مى رود, و در اينجا حكايت از سرنوشت دردناك تكذيب كنندگان در آن روز مى كند.
منظور از ((مكذبين )) در اينجا كسانى است كه قيامت را تكذيب مى كنند.
(آيه )ـ در اين آيات نيز از طرق مختلف به منكران رستاخيز هشدارمى دهد, و با بيانات گوناگون , آنها را از خواب سنگين غفلت بيدار مى كند.
نـخست دست آنها را گرفته , به گذشته تاريخ مى برد, و سرزمينهاى بلاديده اقوام كفار پيشين را بـه آنـهـا نـشـان مـى دهـد, مـى فرمايد: ((آيا ما اقوام (مجرم ) نخستين را(كه راه كفر وانكار پيش گرفتند) هلاك نكرديم )) (الم نهلك الا ولين ).
آثار آنها نه تنها بر صفحات تاريخ كه بر صفحه روى زمين نيز نمايان است .
(آيه )ـ ((سپس ديگر (مجرمان ) را به دنبال آنها مى فرستيم )) (ثم نتبعهم الا خرين ) چرا كه اين يك سـنـت مستمر است و تبعيض و استثنا بر نمى دارد,مگر ممكن است گروهى را به جرمى مجازات كند و همان جرم را براى ديگران بپسندد؟!.
(آيـه )ـ و لـذا در ايـن آيـه مـى افـزايـد: ((ايـن گونه ما با مجرمان رفتار مى كنيم ))(كذلك نفعل بالمجرمين ).
ايـن آيـه در حـقيقت به منزله بيان دليل بر هلاكت ((اقوام اولين )) و به دنبال آنهاهلاكت ((اقوام آخـرين )) است , چرا كه عذابهاى الهى نه جنبه انتقامجوئى دارد, و نه تسويه حساب شخصى است , بلكه تابع اصل استحقاق و مقتضاى حكمت است .
(آيـه )ـ و سـرانـجـام نتيجه گيرى كرده , مى افزايد: ((واى در آن روز برتكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
((يـومـئذ)) در ايـنـجا اشاره به روز رستاخيز است كه مجازات اصلى و مهم آنهامربوط به آن روز است , و اين تكرار براى تاكيد مطلب است .
(آيـه )ـ سـپـس دسـت آنـها را گرفته , به عالم جنين مى برد, و عظمت وقدرت خداوند, و كثرت مـواهـب او را در ايـن جـهـان اسرارآميز, به آنها نشان مى دهد,تا از يك سو به قدرت خدا بر مساله رستاخيز و معاد پى ببرند, و ازسوى ديگر خود را مديون نعمتهاى بى شمارش بدانند, و سر تعظيم بر آستانش فرود آورند.
مى فرمايد: ((آيا ما شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم ))؟! (الم نخلقكم من مـا مهين ).
(آيه )ـ ((سپس آن را در قرارگاهى محفوظ و آماده قرار داديم )) (فجعلنـاه فى قرار مكين ).
قـرارگاهى كه تمام شرائط حيات و پرورش و رشد و محافظت نطفه انسان درآن از هر نظر تامين شده , و آنقدر عجيب و جالب و موزون است كه هر انسانى را درشگفتى فرو مى برد.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: قرارگرفتن نطفه در آن جايگاه محفوظ ((تا مدتى معين )) ادامه دارد (الى قدر معلوم ).
مدتى كه آن را هيچ كس جز خدا نمى داند, مدتى مملو از تغييرات و دگرگونيها وتحولات بسيار كـه هـر روز لباس تازه اى از حيات و زندگى بر نطفه پوشانيده مى شود,و او را در مسير تكامل در آن مخفيگاه پيش مى برد.
(آيـه )ـ سپس نتيجه گيرى مى كند ((ما قدرت بر اين كار داشتيم (كه از نطفه بى ارزش و حقير و نـاچـيـزى چـنـان انسان شريف و كاملى بسازيم ) پس ما قدرتمندخوبى هستيم )) (فقدرنـا فنعم القـادرون ).
ايـن هـمان دليلى است كه قرآن بارها براى اثبات مساله معاد روى آن تكيه كرده است , از جمله در آيـات آغـاز سـوره حـج مى گويد: چگونه در بازگشت مردگان به حيات جديد ترديد مى كنيد با اين كه قدرت او را در آفرينش اين انسان از يك نطفه بى ارزش مشاهده مى كنيد كه هر روزش معاد و رستاخيزى است ؟! چه تفاوتى ميان خاك و آن نطفه بى ارزش است ؟.
(آيه )ـ در پايان باز همان جمله را تكرار فرموده , مى گويد: ((واى در آن روزبر تكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
واى بر آنها كه اين همه آثار قدرت او را مى بينند و باز او را انكار مى كنند.
(آيـه )ـ در بـخش ديگرى از اين آيات به بيان قسمتى از آيات و نشانه هاى آفاقى خداوند و نعمتها و مـواهب او در جهان بزرگ مى پردازد كه هم دليل بر قدرت و رحمت واسعه اوست , و هم دليلى بر امـكان معاد, در حالى كه در آيات گذشته سخن از آيات انفسى و مواهب خداوند در آفرينش خود انسان بود.
مى فرمايد: ((آيا ما زمين را مركز اجتماع انسانها قرار نداديم ))؟ (الم نجعل الا رض كفـاتا).
(آيه )ـ ((هم در حال حياتشان و هم مرگشان )) (احيـا وامواتا).
منظور اين است كه زمين قرارگاهى است براى همه انسانها, زندگان را روى خود جمع مى كند, و تـمـام حـوائج و نـيـازهـايـشان را در اختيارشان مى گذارد, و مردگان آنها را نيز در خود جاى مـى دهد, كه اگر زمين , آماده براى دفن مردگان نبود عفونت وبيماريهاى ناشى از آن فاجعه اى براى همه زندگان به وجود مى آورد.
(آيـه )ـ سـپـس بـه يـكـى از نعمتهاى بزرگ الهى در كره زمين اشاره كرده ,مى افزايد: ((و در آن كوههاى استوار و بلندى قرار داديم )) (وجعلنـا فيهـا رواسى شـامخـات ).
ايـن كـوهـهـا كـه سر به آسمان كشيده , و ريشه هاى آن به يكديگر پيوسته است ازيك سو همچون زرهـى زمـيـن را دربرگرفته , و در برابر فشار داخلى و فشارهاى ناشى از جزر و مد خارجى حفظ مى كند, و از سوى ديگر جلو اصطكاك قشر هوا را بازمين مى گيرد, و پنجه در هوا انداخته و آن را بـا خود به گردش در مى آورد, و از سوى سوم طوفانها و بادهاى عظيم را كنترل مى كند, و به اين ترتيب از جهات مختلف به اهل زمين آرامش مى بخشد.
و در ذيـل هـمـيـن آيه به يكى ديگر از بركات كوهها اشاره كرده , مى افزايد: ((وآبى گوارا به شما نوشانديم )) (واسقينـاكم مـا فراتا).
آبى كه هم براى شما گوارا و مايه حيات است , و هم براى حيوانات شما وزراعتها و باغهايتان .
بـسيارى از چشمه ها و قناتها از كوهها مى جوشد, و سرچشمه بسيارى ازنهرها و شطهاى عظيم از بـرفـهـاى متراكمى است كه بر قله هاى كوهها مى نشيند, ومهمترين ذخائر آبى انسانها را تشكيل مى دهد.
(آيـه )ـ در پـايـان ايـن قسمت باز مى فرمايد: ((واى در آن روز برتكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
هـمـان كـسـانـى كـه ايـن همه آيات و نشانه هاى قدرت حق را با چشم خودمى بينند, و اين همه نـعمتهاى الهى را كه در آن غرقند مشاهده مى كنند باز هم رستاخيز و دادگاه قيامت را كه مظهر عدل و حكمت اوست انكار مى نمايند.
(آيـه )ـ در اين جا سرنوشت نهائى تكذيب كنندگان قيامت , و منكران آن دادگاه عدل الهى بيان شـده اسـت , بـيـانـى كـه به راستى انسان را در وحشتى عميق فرومى برد, و ابعاد فاجعه را روشن مى سازد.
مى فرمايد: در آن روز به آنها گفته مى شود: ((بى درنگ به سوى همان چيزى كه پيوسته آن را انكار مى كرديد برويد))! (انطلقوا الى مـا كنتم به تكذبون ).
رهسپار شويد به سوى جهنم سوزان كه هميشه آن را به باد استهزا مى گرفتيدبه سوى انواع عذابها كه با اعمالتان آن را از پيش فراهم ساخته ايد.
(آيـه )ـ سـپـس بـه تـوضـيح بيشترى درباره اين عذاب پرداخته , مى گويد:((برويد به سوى سايه سه شاخه )) دودهاى خفقان بار و آتش زا! (انطلقوا الى ظل ذى ثلث شعب ).
شاخه اى از بالاسر, و شاخه اى از طرف راست , و شاخه اى از طرف چپ , وبه اين ترتيب از هر طرف اين دود غليظ مرگبار آنها را احاطه مى كند, و در كام خودفرو مى برد.
(آيـه )ـ ((سايه اى كه نه آرام بخش است , و نه از شعله هاى آتش جلوگيرى مى كند)) (لا ظليل ولا يغنى من اللهب ) چه اين كه خود برخاسته از آتش است .
(آيـه )ـ سـپس در توصيف ديگرى از آن آتش سوزان مى افزايد:((شراره هايى از خود پرتاب مى كند مانند يك كاخ )) (انهـا ترمى بشرر كالقصر).
نه همچون جرقه هاى آتش اين دنيا كه گاه به اندازه سر سوزنى بيش نيست .
(آيـه )ـ در ايـن آيه به توصيف ديگرى از شراره ها و جرقه هاى اين آتش سوزان پرداخته , مى فرمايد: ((گـويى (در سرعت و كثرت ) همچون شتران زردرنگى هستند)) كه به هر سو پراكنده مى شوند! (كانه جمـالت صفر).
جـائى كه جرقه ها اين چنين باشد, پيداست كه خود آن آتش سوزان چگونه است ؟ و در كنار آن چه عذابهاى دردناك ديگرى قرار گرفته ؟.
(آيه )ـ بار ديگر در پايان اين بخش از آيات , همان هشدار را تكرار كرده ,مى فرمايد: ((واى در آن روز بر تكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
(آيـه )ـ سپس فصل ديگرى از مشخصات آن روز هولناك را شروع كرده ,مى افزايد: ((امروز, روزى است كه سخن نمى گويند)) و قادر بر دفاع از خويش نيستند(هذا يوم لا ينطقون ).
آرى ! خـداوند در آن روز بر دهان مجرمان و گناهكاران مهر سكوت مى زندهمان گونه كه در آيه 65 سوره يس آمده است : ((اليوم نختم على افواههم S( امروز بردهانشان مهر مى نهيم )).
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايد: ((و به آنها اجازه داده نمى شود كه عذرخواهى كنند)) (ولا يؤذن لهم فيعتذرون ).
نـه اجـازه سـخـن گـفتن دارند, و نه عذرخواهى و دفاع از خويشتن , چرا كه همه حقايق در آنجا روشـن اسـت , و چيزى براى گفتن ندارند, آرى اين زبان پشت هم انداز كه در دنيا از آزادى خود سـؤاسـتـفـاده كـرده , بـه تـكـذيب انبيا و استهزا اوليا وباطل كردن حق و حق جلوه دادن باطل , مـى پـرداخت در آنجا بايد به كيفر آن اعمال قفل شود, و از كار بيفتد, كه اين خود عذاب و شكنجه دردناكى است .
در حـديـثـى از امـام صـادق (ع ) آمـده اسـت كه : ((خداوند برتر و عادلتر و بزرگتر ازآن است كه بـنـده اش عذر موجهى داشته باشد و به او اجازه عذرخواهى ندهد, بلكه آنها در حقيقت هيچ عذر موجهى ندارند كه مطرح كنند)).
(آيـه )ـ بـاز در پـايـان ايـن مـقطع مى گويد: ((واى بر آن روز برتكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
(آيـه )ـ در مـقـطـع ديـگـر روى سـخـن را بـه مجرمان كرده , به عنوان حكايت ازصحنه آن روز, مـى گـويد: ((امروز همان روز جدائى (حق از باطل ) است كه همه شماو پيشينيان را در آن جمع كرده ايم )) (هذا يوم الفصل جمعنـاكم والا ولين ).
امـروز هـمـه انـسـانـها را بدون استثنا از اولين گرفته , تا آخرين , همه را براى حسابرسى و فصل خصومت در اين عرصه و دادگاه بزرگ گردآورده ايم .
آرى ! امروز روز جدايى حق از باطل و ظالم از مظلوم است .
(آيـه )ـ ((اكنون اگر چاره اى در برابر من (براى فرار از چنگال مجازات )داريد انجام دهيد)) (فان كـان لكم كيد فكيدون ).
آيـا مـى تـوانـيد از قلمرو حكومت من بگريزيد؟ يا توانائى داريد با پرداختن فديه اى آزاد شويد؟ و يا قدرت داريد ماموران حسابرسى را فريب دهيد؟.
هر كار از دست شما ساخته است انجام دهيد, ولى بدانيد كارى از شماساخته نيست .
(آيـه )ـ و بـاز هـمان جمله تهديدآميز و بيداركننده را تكرار كرده , مى فرمايد: ((واى در آن روز بر تكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
(آيـه )ـ مـى دانـيـم برنامه قرآن آميختن انذار به بشارت , و تهديد به تشويق است , و همچنين ذكر سرنوشت مؤمنان در برابر سرنوشت , مجرمان تا با قرينه مقابله مسائل بهتر درك شود.
براساس همين سنت , قرآن به دنبال بيان مجازاتهاى گوناگون مجرمان درقيامت , اشاره پرمعنى و كـوتـاهـى دربـاره وضـع پـرهـيزكاران در آن روز كرده , مى فرمايد:((پرهيزكاران در سايه هاى (درختان بهشتى ) و در ميان چشمه ها قرار دارند)) (ان المتقين فى ظلا ل وعيون ).
(آيـه )ـ سـپس مى افزايد: ((و (آنها) در ميان انواع ميوه ها از آنچه مايل باشند)) قرار دارند (وفواكه مما يشتهون ).
(آيـه )ـ جـالـب ايـن كـه آنـهـا در ايـن مـيهمان سراى الهى به عاليترين وجهى پذيرائى مى شوند, همان گونه كه در اين آيه آمده كه به آنها گفته مى شود: ((بخوريد وبنوشيد گوارا, اينها در برابر اعمالى است كه انجام مى داديد))! (كلوا واشربوا هنيئابمـا كنتم تعملون ).
تـعـبـيـر ((بـمــا كنتم تعملون )) (در مقابل اعمالى كه انجام مى داديد) اشاره به اين است كه اين مـواهب را بدون حساب به كسى نمى دهند, و با ادعا و خيال وپندار به دست نمى آيد, تنها به وسيله تقوا, اعمال صالح و احسان و نيكوكارى فراهم مى شود.
((هـنـئ )) هر چيزى است كه مشقتى به دنبال ندارد, و ناراحتى توليد نمى كند,و اين اشاره به آن است كه ميوه ها و غذاها و نوشابه هاى بهشتى , همانندآب و غذاى دنيا نيست كه گاه آثار سوئى در بدن مى گذارد يا عوارض نامطلوبى به دنبال دارد.
(آيه )ـ در اين آيه باز روى اين مطلب تكيه مى كند كه اين نعمتهابى حساب نيست , مى افزايد: ((ما اين گونه , نيكوكاران را پاداش مى دهيم )) (انا كذلك نجزى المحسنين ).
(آيه )ـ و در پايان اين مقطع باز تكرار مى كند: ((واى در آن روز برتكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
واى بـر آنـهـا كـه از تمام اين نعمتها و محبتها محروم مى شوند, كه حسرت اين محروميت آزارش كمتر از آتش سوزان دوزخ نيست ؟.
(آيـه )ـ و از آنـجـا كـه يكى از عوامل انكار معاد پرداختن به لذات زودگذردنيا, و تمايل به آزادى بـى قـيـد و شرط براى بهره گيرى از اين لذات است , در اين آيه روى سخن را به مجرمان كرده , با لـحـنى تهديدآميز مى فرمايد: ((بخوريد و بهره گيريددر اين مدت كم )) از زندگى دنيا و بدانيد عذاب الهى در انتظار شماست ) چرا كه شمامجرميد)) (كلوا وتمتعوا قليلا انكم مجرمون ).
جمله ((انكم مجرمون )) (اين تهديد به خاطر آن است كه شما مجرميد) نشان مى دهد كه سرچشمه عذاب الهى جرم و گناه انسان است كه از بى ايمانى يا اسارت در چنگال شهوات ناشى مى شود.
(آيه )ـ سپس اين تهديد را بار ديگر با جمله : ((واى در آن روز برتكذيب كنندگان )) تكميل مى كند (ويل يومئذ للمكذبين ).
همانها كه به زرق و برق دنيا و لذات و شهوات آن مغرور و فريفته شدند, وعذاب الهى را براى خود خريدند.
(آيـه )ـ در ايـن آيه به يكى ديگر از عوامل انحراف و بدبختى و آلودگى آنهااشاره كرده , مى افزايد: ((و (چنان از باده غرور سرمستند) هنگامى كه به آنان گفته شود (در برابر پروردگار) ركوع كنيد ركوع نمى كنند)) (واذا قيل لهم اركعوالا يركعون ).
آنـهـا نـه فقط از ركوع و سجود ابا دارند بلكه اين روح غرور و نخوت در تمامى افكار و زندگيشان مـنـعكس است نه در برابر خدا تسليمند و نه در برابر دستورات پيامبر(ص ) و نه حقوق مردم را به رسميت مى شناسند.
(آيـه )ـ و بـعـد بـراى دهـمـيـن و آخـريـن بـار در ايـن سـوره مـى فـرمايد: ((واى در آن روزبر تكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
(آيـه )ـ و در آخـرين آيه سوره با لحنى آميخته از عتاب , و مملو از سرزنش ,به صورت يك استفهام آمـيخته با تعجب مى فرمايد: اگر آنها به اين قرآن ـكه دلائل صدقش از تمام آياتش نمايان است , و حـقـانـيتش در تمام تعبيراتش منعكس مى باشدـ ايمان نمى آورند ((پس به كدام سخن بعد از آن ايمان مى آورند))؟! (فباى حديث بعده يؤمنون ).
كسى كه به قرآنى كه اگر بر كوهها نازل مى شد لرزان و خاشع مى شدند و از هم مى شكافتند ايمان نياورد, در برابر هيچ كتاب آسمانى , و هيچ منطق عقلانى تسليم نخواهد شد, و اين نشانه روح عناد و لجاج است .
((پايان سوره مرسلات )).