بازگشت

خداوند بزرگ را تسبيح گوي


ايـن سوره كه در حقيقت عصاره مكتب انبيا و دعوت پيامبران است از تسبيح و تقديس پروردگار شروع مى شود و در آغاز روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده ,مى فرمايد: ((منزه شمار نام پروردگار بلند مرتبه ات را)) (سبح اسم ربك الا على ).
يـعـنـى S( نـام خداوند در رديف نام بتها قرار داده نشود, و ذات پاك او را ازهرگونه عيب و نقص , و صفات مخلوقها و عوارض جسم و جسمانيت , و هرگونه محدوديت و نقصان منزه بشماريم .
تـعـبـيـر به ((اعلى )) بيانگر اين حقيقت است كه او از هركس و هر چيز و هر چه تصور كنيم , و هر خيال و قياس و گمان و وهم , و هرگونه شرك جلى و خفى برتر وبالاتر است .
(آيه )ـ و بعد از اين دو توصيف (رب , اعلى ) در توضيح آن پنج وصف ديگر را بيان مى كند كه همگى شرح ربوبيت اعلاى پروردگار است , مى فرمايد:((همان خداوندى كه آفريد و منظم كرد)) (الذى خلق فسوى ).
نـظام عالم آفرينش ـكه از بزرگترين منظومه هاى آسمانى را شامل مى شود تاموضوعات ساده اى همچون خطوط سرانگشتهاى انسان كه در آيه 4 سوره قيامت به آن اشاره شده بلى قادرين على ان نسوى بن انه ـ شاهد گويايى بر ربوبيت او, واثبات وجود پروردگار است .
(آيـه )ـ بـعـد از مساله آفرينش و نظم بندى خلقت , به موضوع برنامه ريزى براى حركت تكاملى , و هدايت موجودات در اين مسير پرداخته , مى افزايد: ((وهمان كه اندازه گيرى كرد و هدايت نمود)) (والذى قدر فهدى ).
مـنـظـور از ((تـقـديـر)) همان اندازه گيرى و تعيين برنامه هاى حركت به سوى اهدافى است كه موجودات به خاطر آن آفريده شده اند.
و منظور از ((هدايت )) همان هدايت تكوينى است كه به صورت انگيزه ها وقوانينى بر هر موجودى حاكم ساخته ـ اعم از انگيزه هاى درونى و برونى .
فـى المثل از يكسو پستان مادر و شير آن را براى تغذيه طفل آفريده و به مادرعاطفه شديد مادرى داده و از سـوى ديـگـر در طـفـل انـگيزه اى آفريده كه او را به سوى پستان مادر مى كشاند, و اين آمادگى و جاذبه دوجانبه در مسير هدف , در همه موجودات ديده مى شود.
الـبـته در مورد انسان غير از برنامه هدايت تكوينى , هدايت ديگرى وجوددارد كه از طريق وحى و ارسـال انبيا صورت مى گيرد, و هدايت تشريعى نام دارد, وجالب اين كه هدايت تشريعى انسان نيز در تمام زمينه ها مكمل هدايت تكوينى اوست .
(آيـه )ـ در مرحله بعد اشاره به گياهان و مخصوصا مواد غذائى چهارپايان كرده , مى افزايد: ((و آن كسى كه چراگاه را به وجود آورد)) واز دل زمين بيرون فرستاد(والذى اخرج المرعى ).
(آيه )ـ و بعد مى افزايد: ((سپس آن را خشك و تيره قرار داد)) (فجعله غثااحوى ).
((غـثـا احـوى )) (گياهان خشكيده تيره رنگ ) هم بازگوكننده فناى دنياست و هم منافع زيادى دربردارد هم غذاى مناسبى است براى زمستان حيوانات , و هم وسيله اى است براى سوخت و سوز انسان , و هم كود مناسبى براى زمينها.
(آيه )ـ در آيات گذشته سخن از ربوبيت و ((توحيد)) پروردگار بود و به دنبال آن در اينجا سخن از قرآن و ((نبوت )) پيامبر(ص ) است , در آيات گذشته سخن از((هدايت عمومى )) موجودات بود, و در ايـنـجـا سـخـن از ((هدايت نوع انسان )) است , وبالاخره در آيات گذشته تسبيح پروردگار ((على اعلى )) آمده بود, و در اينجا از قرآن كه بيانگر اين تسبيح است سخن به ميان مى آورد.
مى فرمايد: ((ما به زودى (قرآن را) بر تو مى خوانيم و هرگز فراموش نخواهى كرد)) (سنقرئك فلا تنسى ).
بنابراين S( هنگام نزول وحى عجله مكن , و هرگز نگران فراموش كردن آيات الهى مباش , آن كس كه اين آيات بزرگ را براى هدايت انسانها بر تو فرستاده , هم اوحافظ و نگاهبان آنهاست .
در جـاى ديگر مى فرمايد: ((براى خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن بر توتمام شود عجله مكن , و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون كن )) (طه /114).
(آيه )ـ سپس براى اثبات قدرت خداوند و اين كه هر خير و بركتى است ازناحيه اوست , مى افزايد: تو چـيـزى از آيـات الـهـى را فـرامـوش نـمى كنى ((مگر آنچه راخدا بخواهد كه او آشكار و پنهان را مى داند)) (الا مـاشااللّه انه يعلم الجهر ومـايخفى ).
مـفهوم اين تعبير آن نيست كه پيامبر(ص ) چيزى از آيات الهى از فراموش مى كند بلكه هدف بيان اين حقيقت است كه موهبت حفظ آيات الهى را سوى خداست , و لذا هر لحظه بخواهد مى تواند آن را از پيامبرش بگيرد.
و ايـن يـكـى از مـعـجـزات پيغمبراسلام (ص ) است كه آيات و سوره هاى طولانى را با يكبار تلاوت جبرئيل به خاطر مى سپرد, و هميشه به خاطر داشت , و چيزى رافراموش نمى كرد.
(آيه )ـ سپس پيامبر(ص ) را دلدارى داده , مى افزايد: ((و ما تو را براى هركار خير آماده مى كنيم )) (ونيسرك لليسرى ).
و بـه تعبير ديگر هدف بيان اين حقيقت است كه در راهى كه تو در پيش دارى مشكلات و سختيها فـراوان است , هم در راه گرفتن وحى و حفظ آن , و هم در تبليغ ‌رسالت و اداى آن , و هم در انجام كارهاى خير و عمل به آن ما در تمام اين امور(دريافت وحى و ابلاغ و نشر و تعليم و عمل كردن به آن ) به تو يارى مى دهيم ومشكلات را بر تو آسان مى سازيم .
(آيه )ـ بعد از بيان موهبت وحى آسمانى به پيغمبراكرم (ص ), و وعده توفيق و تسهيل امور براى او, بـه ذكر مهمترين وظيفه او پرداخته , مى فرمايد: ((پس تذكر ده اگر تذكر مفيد باشد)) (فذكر ان نفعت الذكرى ).
مـنـظـور اين است كه تذكر به هر حال سودمند است , و افرادى كه به هيچ وجه از آن منتفع نشوند كمند, به علاوه حداقل موجب اتمام حجت بر منكران مى شود كه اين خود منفعت بزرگى است .
و لذا پيغمبراكرم (ص ) براى تبليغات و تذكرات خود هيچ قيد و شرطى قائل نبود و همگان را وعظ مى كرد و انذار مى نمود.
(آيه )ـ سپس به عكس العمل مردم در برابر تذكر, وعظ و انذار پرداخته , وآنها را به دو گروه تقسيم مـى كند, مى فرمايد: ((و به زودى كسى كه از خدا مى ترسد (واحساس مسؤوليت مى كند) متذكر مى شود)) (سيذكر من يخشى ).
آرى ! تا روح ((خشيت )) و ترس و يا به تعبير ديگر روح ((حق طلبى )) و((حق جوئى )) كه مرتبه اى از تـقـواسـت در انسان وجود نداشته باشد از مواعظ الهى وتذكرات پيامبران نفعى نمى برد, لذا در آغاز سوره بقره قرآن را مايه هدايت براى پرهيزگاران شمرده مى گويد: هدى للمتقين .
(آيـه )ـ و در ايـن آيـه بـه گـروه دوم پـرداخـتـه , مـى افزايد: ((اما بدبخت ترين افراد از آن دورى مى گزيند)) (ويتجنبها الا شقى ).
(آيه )ـ در اين آيه سرنوشت گروه اخير را چنين بيان مى كندS( ((همان كسى كه در آتش بزرگ وارد مى شود)) (الذى يصلى النار الكبرى ).
(آيـه )ـ ((سپس در آن آتش (براى هميشه مى ماند) نه مى ميرد, و نه زنده مى شود))! (ثم لا يموت فيها ولا يحيى ).
يـعـنـى S( نه مى ميرد كه آسوده گردد, و نه حالتى را كه در آن است مى توان زندگى نام نهاد, بلكه دائما در ميان مرگ و زندگى دست و پا مى زند, و اين بدترين بلا ومصيبت براى آنهاست .
تـوصـيـف آتـش جـهـنم به ((كبرى )) در مقابل آتش ((صغرى )) يعنى آتشهاى اين دنيا مى باشد, هـمـان گـونه كه در حديثى آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: ((اين آتش شماجزئى از هفتاد جز از آتش دوزخ است , كه هفتاد مرتبه با آب خاموش شده , بازشعله ور گرديده و اگر چنين نبود هيچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت ونمى توانست در كنار آن قرار گيرد.
(آيـه )ـ در آيات قبل اشاره اى به مجازات سخت كفار معاند, و دشمنان حق شده بود, و در اينجا به نـجـات اهـل ايمان و عوامل اين نجات اشاره كرده ,مى فرمايد: ((به يقين كسى كه پاكى جست (و خود را تزكيه كرد), رستگار شد)) (قدافلح من تزكى ).
(آيه )ـ ((و (آن كه ) نام پروردگارش را ياد كرد سپس نماز خواند)) (وذكراسم ربه فصلى ).
به اين ترتيب عامل فلاح و رستگارى و پيروزى و نجات را سه چيزمى شمرد, ((تزكيه )) و ((ذكر نام خداوند)) و سپس ((به جا آوردن نماز)).
((تـزكـيـه )) مـعـنى وسيعى دارد كه هم پاكسازى روح از آلودگى شرك , و هم پاكسازى نفس از اخـلاق رذيله , و هم پاكسازى عمل از محرمات و هرگونه ريا, و هم پاكسازى مال و جان به وسيله دادن زكات در راه خدا را شامل مى شود.
(آيـه )ـ سـپس به عامل اصلى انحراف از اين برنامه فلاح و رستگارى اشاره كرده , مى افزايد: ((ولى شما زندگى دنيا را مقدم مى داريد)) (بل تؤثرون الحيوة الدنيا).
(آيه )ـ ((در حالى كه آخرت بهتر و پايدارتر است )) (والا خرة خير وابقى ).
و ايـن در حقيقت همان مطلبى است كه در احاديث نيز آمده : ((محبت دنياسرچشمه هر گناهى است )).
بنابراين براى قطع ريشه هاى گناه راهى جز اين نيست كه حب و عشق دنيا رااز دل بيرون كنيم و به دنيا همچون وسيله و يا مزرعه اى بنگريم .
(آيـه )ـ و سـرانـجام در پايان سوره مى فرمايد: ((اين دستورها (كه گفته شدمنحصر به اين كتاب آسمانى نيست , بلكه ) در كتب آسمانى پيشين (نيز) آمده است )) (ان هذا لفى الصحف الا ولى ).
(آيه )ـ ((در كتب ابراهيم و موسى )) (صحف ابرهيم وموسى ).
تعبير به ((صحف اولى )) در مورد كتابهاى ابراهيم و موسى در برابر صحف اخير است كه بر حضرت مسيح و پيغمبراكرم (ص ) نازل شده است .
آيات فوق نشان مى دهد كه حضرت ابراهيم و موسى (ع ) نيز داراى كتابهاى آسمانى بوده اند.
در روايتى از ابوذر مى خوانيم كه مى گويد:.
به پيغمبراكرم (ص ) عرض كردم : انبيا چند نفر بودند؟.
فرمود: 124 هزار نفر.
گفتم : رسولان آنها چند نفر بودند؟.
فرمود: 313 نفر, و بقيه فقط ((نبى )) بودند.
عرض كردم : آدم ((نبى )) بود؟.
فرمود: بله , خداوند با او سخن گفت و او را با دست خود آفريد.
سپس پيامبر(ص ) افزود: اى ابوذر! چهار نفر از انبيا عرب بودند: هود وصالح و شعيب و پيامبر تو.
گفتم : اى رسول خدا! خداوند چند كتاب نازل فرمود؟.
فـرمـود: 104 كتاب , ده كتاب بر ((آدم )) پنجاه كتاب بر ((شيث )) و بر ((اخنوخ )) كه ادريس است سى كتاب , و او نخستين كسى است كه با قلم نوشت و بر ((ابراهيم )) ده كتاب و نيز تورات و انجيل و زبور و فرقان را (بر موسى و مسيح و داوود و پيامبراسلام نازل كرد).
((پايان سوره اعلى )).