بازگشت

فضيلت تلاوت سوره


در حـديثى از پيغمبراكرم (ص ) نقل شده كه فرمود:((كسى كه سوره بلد را بخواند خداوند او را از خشم خود در قيامت در امان مى دارد)).
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ سوگند به اين شهر مقدس !.
سنت قرآن در بسيارى از موارد بر اين است كه بيان حقايق بسيار مهم را باسوگند شروع مى كند, سـوگـندهائى كه خود نيز سبب حركت انديشه و فكر و عقل انسان است و ارتباط خاصى با همان مطلب مورد نظر دارد.
در ايـنـجـا نيز براى بيان اين واقعيت كه زندگى انسان در دنيا توام با درد و رنج است از سوگند تازه اى شروع كرده , مى فرمايد: ((قسم به اين شهر مقدس )) [ مكه ](لا اقسم بهذا البلد).
(آيه )ـ ((شهرى كه تو در آن ساكن هستى )) (وانت حل بهذا البلد).
الـبـته شرافت و عظمت سرزمين ((مكه )) ايجاب مى كند خداوند به آن سوگند ياد نمايد, چرا كه نـخـسـتـين مركز توحيد و عبادت پروردگار در اينجا ساخته شده , و انبياى بزرگ گرد اين خانه طـواف كرده اند, ولى جمله ((وانت حل بهذا البلد)) مطلب تازه اى دربر دارد, مى گويد: اين شهر به خاطر وجودپرفيض و بركت تو چنان عظمتى به خود گرفته كه شايسته اين سوگند شده است .
اى كعبه را زيمن قدوم تو صد شرف ـــــ وى مرده را زمقدم پاك تو صد صفا.
بطحا زنور طلعت تو يافته فروغ ـــــ يثرت زخاك تو با رونق و نوا.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((و قسم به پدر و فرزندش )) (ووالد وما ولد).
منظور از ((والد)) ابراهيم خليل و از ((ما ولد)) اسماعيل ذبيح است و باتوجه به اين كه در آيه قبل به شهر ((مكه )) سوگند ياد شده و مى دانيم ابراهيم و فرزندش بنيانگذار ((كعبه )) و شهر ((مكه )) بـودنـد ايـن تـفسير بسيار مناسب به نظر مى رسدبخصوص اين كه عرب جاهلى نيز براى حضرت ابراهيم و فرزندش اهميت فوق العاده اى قائل بود, و به آنها افتخار مى كرد.
(آيـه )ـ سپس به چيزى مى پردازد كه هدف نهائى اين سوگندهاست ,مى فرمايد: ((ما انسان را در رنج آفريديم )) و زندگى او پر از رنجهاست (لقد خلقناالا نسان فى كبد).
حـتى نگاهى به زندگى انبيا و اوليااللّه نيز نشان مى دهد كه زندگى اين گلهاى سرسبد آفرينش نـيـز با انواع ناملايمات و درد و رنجها قرين بود, هنگامى كه دنيا براى آنها چنين باشد, وضع براى ديگران روشن است .
(آيـه )ـ سپس مى افزايد: ((آيا او گمان مى كند كه هيچ كس نمى تواند بر اودست يابد))؟ (ايحسب ان لن يقدر عليه احد).
اشاره به اين كه آميختگى زندگى انسان با آن همه درد و رنج دليل بر اين است كه او قدرتى ندارد ولـى هـنـگـامـى كه به قدرتى مى رسد هر كار خلاف و گناه و جرم وتجاوزى را مرتكب مى شود گوئى خود را در امن و امان مى بيند.
(آيـه )ـ سـپـس در ادامه همين سخن مى افزايد: ((مى گويد: من مال زيادى را(در كارهاى خير) نابود كرده ام )) (يقول اهلكت مالا لبدا).
اشـاره به كسانى است كه وقتى به آنها پيشنهاد صرف مال در كار خيرى مى كردند از روى غرور و نـخوت مى گفتند: ما بسيار در اين راهها صرف كرده ايم درحالى كه چيزى براى خدا انفاق نكرده بودند, و اگر اموالى به اين و آن داده بودندبراى تظاهر و رياكارى و اغراض شخصى بوده است .
بـعضى نيز گفته اند: آيه اشاره است به كسانى كه اموال زيادى در دشمنى بااسلام و پيامبر(ص ) و توطئه هاى ضداسلامى صرف كرده بودند, و به آن افتخارمى كردند.
(آيـه )ـ سـپس مى افزايد: ((آيا (انسان ) گمان مى كند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيرى انجام نداده ) است ))؟ (ايحسب ان لم يره احد).
او از اين حقيقت غافل است كه خداوند نه فقط ظواهر اعمال او رادر خلوت و جمع مى بيند, بلكه از اعـمـاق قـلـب و روح او نيز آگاه است , و از نيات اوباخبر هم كيفيت تحصيل آن اموال نامشروع را مى داند و هم چگونگى صرف كردن رياكارانه و مغرضانه آن را.