بازگشت

نعمت چشم و زبان , و هدايت


در تعقيب آيات گذشته كه سخن از غرور و غفلت انسانهاى طغيانگر مى گفت در اينجا بخشى از مـهـمـترين نعمتهاى مادى و معنوى الهى را بر اين انسان مى شمرد,تا از يكسو غرور و غفلت او را بشكند, و از سوى ديگر وى را وادار به تفكر در خالق اين نعمتها كند, و با تحريك حس شكرگزارى در درون جانش او را به سوى معرفت خالق سوق دهد.
مى فرمايد: ((آيا براى او دو چشم قرار نداديم ))؟ (الم نجعل له عينين ).
(آيه )ـ ((و يك زبان و دو لب ))؟! (ولسانا وشفتين ).
(آيه )ـ ((و او را به راه خير و شر هدايت كرديم )) (وهديناه النجدين ).
ايـن هدايت از سه طريق انجام مى گيرد: از طريق ادراكات عقلى و استدلال , واز طريق فطرت و وجدان بدون نياز به استدلال , و از طريق وحى و تعليمات انبيا واوصيا.
آنـچه را مورد نياز بشر در پيمودن مسير تكامل است خداوند به يكى از اين سه طريق يا در بسيارى از موارد با هر سه طريق به او تعليم كرده است .
در اهـمـيت نعمتهاى فوق همين بس كه : ((چشم )) مهمترين وسيله ارتباطانسان با جهان خارج اسـت , شـگـفـتـيـهـاى چـشم به اندازه اى است كه براستى انسان را به خضوع در مقابل خالق آن وامـى دارد, طـبـقات هفتگانه چشم كه به نامهاى صلبيه (قرنيه ) مشيميه , عنبيه , جلديه , زلاليه , زجاجيه , و شبكيه ناميده شده , هركدام ساختمان عجيب و ظريف و شگفت انگيزى دارد كه قوانين فـيـزيـكـى وشيميائى مربوط به نور و آئينه ها به دقيقترين وجهى در آنها رعايت شده بطورى كه پيشرفته ترين دوربينهاى دقيق عكاسى در برابر آن , موجود بى ارزشى است .
اگـر در تـمـام وجود انسان جز چشم , چيز ديگرى نبود, مطالعه شگفتيهايش براى شناخت علم و قدرت عظيم پروردگار كافى بود.
و اما ((زبان )) مهمترين وسيله ارتباط انسان با انسانهاى ديگر و نقل و مبادله اطلاعات و معلومات از قـومـى به قوم ديگر, و از نسلى به نسل ديگر است , و اگر اين وسيله ارتباطى نبود هرگز انسان نمى توانست تا اين حد در علم و دانش و تمدن مادى و مسائل معنوى ترقى كند.
و امـا ((لـبـهـا)) نـقـش مؤثرى در تكلم دارند, چرا كه بسيارى از مقاطع حروف به وسيله لبها ادا مـى شـود, و از اين گذشته لبها كمك زيادى به جويدن غذا, و حفظرطوبت دهان , و نوشيدن آب مـى كـنـد و اگـر نبودند مساله خوردن و آشاميدن انسان وحتى منظره چهره او بر اثر جريان آب دهان به بيرون , و عدم قدرت بر ادا بسيارى از حروف وضع اسف انگيزى داشت .
امـيـرمـؤمـنـان عـلى (ع ) مى فرمايد: ((شگفتا از اين انسان كه با يك قطعه پيه مى بيند, و با قطعه گـوشـتـى سـخن مى گويد, و با استخوانى مى شنود, و ازشكافى نفس مى كشد))! و اين كارهاى بزرگ حياتى را با اين وسائل كوچك انجام مى دهد.
جـمـلـه ((وهديناه النجدين )) ـعلاوه بر اين كه مساله اختيار و آزادى اراده انسان را بيان مى كند, بـاتـوجـه بـه ايـن كـه ((نـجد)) مكان مرتفع است ـ اشاره به اين است كه پيمودن راه خير خالى از مـشكلات و زحمت و رنج نيست , همان گونه كه بالارفتن اززمينهاى مرتفع مشكلاتى دارد, حتى پيمودن راه شر نيز مشكلاتى دارد, چه بهتر كه انسان با سعى و تلاشش راه خير را برگزيند.
به هرحال انتخاب راه با خود انسان است , اوست كه مى تواند چشم و زبان رادر مسير حلال يا حرام به گردش درآورد, و از دو جاده ((خير)) و ((شر)) هركدام رابخواهد برگزيند.
و لـذا در حـديثى از پيغمبراكرم (ص ) مى خوانيم : ((خداوند متعال به فرزندان آدم مى گويد: ((اى فـرزنـد آدم ! اگـر زبـانـت خواست تو را وادار به حرام كند من دو لب رابراى جلوگيرى از آن در اخـتيار تو قرار داده ام , لب را فروبند, و اگر چشمت بخواهدتو را به سوى حرام ببرد من پلكها را در اختيار تو قرار داده ام , آنها را فروبند!)).