بازگشت

تقوا و امدادهاي الهي


باز در آغاز اين سوره به سه سوگند تفكرانگيز از ((مخلوقات )) و ((خالق عالم ))برخورد مى كنيم .
مى فرمايد:((قسم به شب درآن هنگام كه (جهان را)بپوشاند)) (والليل اذا يغشى ).
تـعـبير به ((يغشى )) ممكن است به خاطر آن باشد كه تاريكى شب همچون پرده اى بر نيمى از كره زمـين مى افتد, و آن را زير پوشش خود قرار مى دهد, و يا به خاطر اين كه چهره روز يا چهره آفتاب عـالمتاب با فرارسيدن آن پوشانده مى شود, وبه هر حال اشاره اى است به اهميت شب و نقش مؤثر آن در زنـدگـى انـسـانـهـا, ازتـعـديـل حـرارت آفـتـاب گرفته , تا مساله آرامش و سكون همه موجودات زنده در پرتوآن , و نيز عبادت شب زنده داران بيداردل و آگاه .
(آيـه )ـ سـپس به سراغ سوگند ديگرى رفته , مى افزايد: ((و قسم به روزهنگامى كه تجلى كند)) (والنهار اذا تجلى ).
و ايـن از لـحـظـه اى اسـت كـه سپيده صبح پرده ظلمانى شب را مى شكافد وتاريكيها را به عقب مى راند و بر تمام پهنه آسمان حاكم مى شود.
(آيـه )ـ و بعد به سراغ آخرين قسم رفته , مى فرمايد: ((و قسم به آن كس كه جنس مذكر و مؤنث را آفريد)) (وما خلق الذكر والا نثى ).
چـرا كـه وجـود اين دو جنس در عالم ((انسان )) و ((حيوان )) و ((نبات )) و دگرگونيهايى كه از لـحـظـه انـعـقـاد نطفه تا هنگام تولد رخ مى دهد, و ويژگيهايى كه هريك از دو جنس به تناسب فـعـاليتها و برنامه هايشان دارند, و اسرار فراوانى كه در مفهوم زوجيت نهفته است , همه نشانه ها و آياتى است از جهان بزرگ آفرينش , كه از طريق آن مى توان به عظمت آفريننده آن واقف شد.
(آيـه )ـ و سرانجام به هدف نهائى اين سوگندها مى رسد و مى فرمايد: ((كه سعى و تلاش شما (در زندگى ) مختلف است )) (ان سعيكم لشتى ).
جهت گيرى تلاشها و نتائج آن نيز كاملا مختلف و متفاوت مى باشد اشاره به اين كه شما به هر حال در زنـدگى آرام نخواهيد گرفت , و حتما به سعى و تلاشى دست مى زنيد, و نيروهاى خداداد كه سـرمـايه هاى وجودتان است در مسيرى خرج مى شود, ببينيد سعى و تلاش شما در كدام مسير, به كـدام سمت , و داراى كدام نتيجه است ؟ نكند تمام سرمايه ها و استعدادهاى خود را به بهاى اندكى بفروشيد, ويا بيهوده به هدر دهيد.
(آيـه )ـ سـپـس مردم را به دو گروه تقسيم كرده , و ويژگيهاى هريك رابرمى شمرد, مى فرمايد: ((اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزكارى پيش گيرد)) (فاما من اعطى واتقى ).
تاكيد بر ((تقوا)) به دنبال انفاق اموال , اشاره به لزوم نيت پاك و قصد خالص به هنگام انفاق , و خالى بودن از هرگونه منت و اذيت و آزار مى باشد.
(آيه )ـ ((و جزاى نيك (الهى ) را تصديق كند)) (وصدق بالحسنى ).
(آيـه )ـ ((مـا او را در مـسـيـر آسـانى قرار مى دهيم )) و به سوى بهشت جاويدان هدايت مى كنيم (فسنيسره لليسرى ).
اصـولا ايمان به معاد وپاداشهاى عظيم الهى تحمل انواع مشكلات رابراى انسان سهل و آسان مى كند, نـه تـنـهـا ((مـال )) كـه ((جـان )) خـود را نـيـز در طـبق اخلاص مى گذاردوبه عشق شهادت درميدان جهاد شركت مى كند, واز اين ايثارگرى خود لذت مى برد.
(آيه )ـ سپس به نقطه مقابل اين گروه پرداخته , مى فرمايد: ((اما كسى كه بخل ورزد و (از اين راه ) بى نيازى طلبد)) (واما من بخل واستغنى ).
(آيه )ـ ((و پاداش نيك (الهى ) را تكذيب كند)) (وكذب بالحسنى ).
(آيه )ـ ((به زودى اورا درمسيردشوارى قرارمى دهيم ))(فسنيسره للعسرى ).
((بـخل )) در اينجا نقطه مقابل ((اعطا)) است كه در گروه اول (گروه سخاوتمندان سعادتمند) بـيان شد, ((واستغنى )) (بى نيازى بطلبد) بهانه اى است براى بخل ورزيدن , و وسيله اى است براى ثروت اندوختن .
اصـولا بـراى اين بخيلان بى ايمان انجام اعمال نيك ومخصوصاانفاق در راه خداكار سخت و دشوارى است در حالى كه براى گروه اول نشاطور و روح افزاست .
(آيه )ـ و در اين آيه به اين بخيلان كوردل هشدار داده , مى فرمايد: ((و درآن هنگام كه (در جهنم ) سقوط مى كند اموالش به حال او سودى نخواهد داشت ))(وما يغنى عنه ماله اذا تردى ) نه مى تواند اين اموال را با خود از اين دنيا ببرد, و نه اگر ببرد مانع سقوط او در آتش دوزخ خواهد شد.
(آيـه )ـ در تعقيب آيات گذشته كه مردم را به دو گروه مؤمن سخاوتمند وگروه بى ايمان بخيل تـقـسيم كرده , و سرنوشت هركدام را بيان مى نمود در اينجا به سراغ اين مطلب مى رود كه كار ما هـدايـت اسـت نـه اجـبار و الزام , اين وظيفه شماست كه تصميم بگيريد و مرد راه باشيد, به علاوه پيمودن اين راه به سود خود شماست ,و ما هيچ نيازى به آن نداريم .
مى فرمايد: ((به يقين هدايت كردن بر ما است )) (ان علينا للهدى ).
چـه هـدايت از طريق تكوين (فطرت و عقل ) و چه از طريق تشريع (كتاب وسنت ) ما آنچه در اين زمينه لازم بوده گفته ايم و حق آن را ادا كرده ايم .
(آيه )ـ ((و آخرت و دنيا از آن ما است )) (وان لنا للا خرة والا ولى ).
هـيـچ نـيـازى بـه ايمان واطاعت شما نداريم ,نه اطاعت شمابه ماسودى مى رساند,و نه معصيت شما زيانى , و تمام اين برنامه ها به سود شما و براى خود شماست .
(آيـه )ـ و از آنـجـا كـه يـكـى از شـعـب هـدايـت هـشـدار و انـذار اسـت در ايـن آيـه ,مى افزايد: ((من شماراازآتشى كه زبانه مى كشد بيم مى دهم ))! (فانذرتكم نارا تلظى ).
(آيـه )ـ سـپس به گروهى كه وارد اين آتش برافروخته و سوزان مى شوند اشاره كرده , مى فرمايد: ((كسى جز بدبخت ترين مردم وارد آن نمى شود)) (لا يصلـيها الا الا شقى ).
(آيـه )ـ و در تـوصـيف اشقى مى فرمايد: ((همان كسى كه (آيات خدا را)تكذيب كرد و به آن پشت نمود)) (الذى كذب وتولى ).
بـنابراين , معيار خوشبختى و بدبختى همان كفر و ايمان است با پيامدهاى عملى كه اين دو دارد و بـه راسـتـى كسى كه آن همه نشانه هاى هدايت و امكانات براى ايمان وتقوا را ناديده بگيرد مصداق روشن ((اشقى )) و بدبخت ترين مردم است .
(آيـه )ـ سـپـس سـخـن از گروهى مى گويد كه از اين آتش شعله ور سوزان بركنارند, مى فرمايد: ((به زودى باتقواترين مردم از آن (آتش سوزان ) دور داشته مى شود)) (وسيجنبها الا تقى ).
(آيه )ـ ((همان كسى كه مال خود را (در راه خدا) مى بخشد تا پاك شود))(الذى يؤتى ماله يتزكى ).
تـعـبـير به ((يتزكى )) در حقيقت اشاره به قصد قربت و نيت خالص است خواه اين جمله به معنى كـسـب نـمـو مـعنوى و روحانى باشد, يا به دست آوردن پاكى اموال , چون ((تزكيه )) هم به معنى ((نمودادن )) آمده و هم ((پاك كردن )).
(آيـه )ـ سپس براى تاكيد بر مساله خلوص نيت آنها در انفاقهايى كه دارند,مى افزايد: ((و هيچ كس را نـزد او حـق نـعمتى نيست تا بخواهد (به اين وسيله ) او راجزا دهد)) (وما لا حد عنده من نعمة تجزى ).
(آيه )ـ ((بلكه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست )) (الا ابتغاوجه ربه الا على ).
يـعـنى S( انفاق مؤمنان پرهيزكار به ديگران نه از روى رياست , و نه به خاطرجوابگوئى خدمات سابق آنـهـا, بـلـكه انگيزه آن تنها و تنها جلب رضاى خداونداست , و همين است كه به آن انفاقها ارزش فوق العاده اى مى دهد.
(آيه )ـ و سرانجام در آخرين آيه اين سوره به ذكر پاداش عظيم و بى نظيراين گروه پرداخته , و در يك جمله كوتاه , مى گويد: ((و به زودى راضى و خشنودمى شود)) (ولسوف يرضى ).
آرى ! هـمـان گـونـه كـه او بـراى رضـاى خـدا كار مى كرد خدا نيز او را راضى مى سازد, رضايتى گسترده و نامحدود كه تمام نعمتها در آن جمع است .
((پايان سوره ليل )).