بازگشت

حادثه كوبنده


اين سوره كه در وصف قيامت است , نخست مى فرمايد: ((آن حادثه كوبنده ))(القارعة ) .
(آيه )ـ ((و چه حادثه كوبنده اى ))! (ما القارعة ).
(آيه )ـ ((و تو چه مى دانى كه حادثه كوبنده چيست ))؟آن حادثه همان روزقيامت است (وما ادريك ما القارعة ).
بـسـيـارى از مـفـسـران گـفته اند كه ((قارعة )) يكى از نامهاى قيامت است , ولى درست روشن نساخته اند كه آيا اين تعبير اشاره به مقدمات قيامت مى باشد كه عالم دنيا درهم كوبيده مى شود.
و يا اين كه منظور مرحله دوم , يعنى S( مرحله زنده شدن مردگان , و طرح نوين در عالم هستى است , و تعبير به ((كوبنده )) به خاطر آن است كه وحشت و خوف وترس آن روز دلها را مى كوبد.
ولى روى هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر مى رسد, هرچند در اين آيات هر دو حادثه پشت سر يكديگر ذكر شده است .
(آيـه )ـ سـپـس در تـوصيف آن روز عجيب مى گويد: ((روزى كه مردم مانندپروانه هاى پراكنده خواهند بود)) (يوم يكون الناس كالفراش المبثوث ).
تـشـبـيـه به ((پروانه )) به خاطر آن است كه پروانه ها معمولا خود را ديوانه وار به آتش مى افكنند و مى سوزانند, بدكاران نيز خود را در آتش جهنم مى افكنند.
(آيـه )ـ سـپـس به سراغ يكى ديگر از اوصاف آن روز رفته , مى افزايد: ((وكوهها مانند پشم رنگين حلاجى شده مى گردد))! (وتكون الجبال كالعهن المنفوش ).
سـابقا گفته ايم كه طبق آيات مختلف قرآن كوهها در آستانه قيامت نخست به حركت در مى آيند بـعد درهم كوبيده و متلاشى مى گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى آيند كه در آيـه مورد بحث آن را تشبيه به پشمهاى رنگين حلاجى شده كرده است , پشمهايى كه تنها رنگى از آنها نمايان باشد, و اين آخرين مرحله متلاشى شدن كوههاست .
(آيـه )ـ بـعـد بـه مـرحـلـه حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسيم آنها به دوگروه پرداخته , مى فرمايد: ((اما كسى كه (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگين است )) (فاما من ثقلت موازينه ).
(آيه )ـ ((در يك زندگى خشنودكننده خواهد بود)) (فهو فى عيشة راضية )و تنها زندگى آخرت اسـت كـه سـراسـر رضـايـت و خشنودى و آرامش و امنيت و مايه جمعيت خاطر مى باشد, چرا كه زندگى دنيا هرقدر مرفه و پرنعمت باشد باز ازعوامل ناخشنودى خالى نيست .
در حديثى از امام صادق (ع ) آمده است كه وقتى از معنى ((ميزان )) سؤال كردند, در پاسخ فرمود: ((ترازوى سنجش همان عدل است )).
و در حديثى مى خوانيم : ((اميرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند)).
به اين ترتيب وجود اوليااللّه يا قوانين عدل الهى مقياسهائى هستند كه انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى كنند, و به همان اندازه كه با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگين است .
و روشن است كه سبك و سنگين بودن ((موازين )) به معنى سنگين و سبك بودن خود اعمال است .
(آيه )ـ ((و اما كسى كه ترازوهايش سبك است )) (واما من خفت موازينه ).
(آيه )ـ ((پناهگاهش هاويه [ دوزخ ] است )) (فامه هاوية ) كه در آن سقوطمى كند.
تـعبير به ((ام )) (مادر) در جمله فوق به خاطر اين است كه مادر پناهگاهى است براى فرزندان كه در مـشـكلات به او پناه مى برند, و نزد او مى مانند, و در اينجا اشاره به اين است كه اين گنهكاران سبك عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى يابند.
(آيه )ـ ((و تو چه مى دانى هاويه چيست ))؟! (وما ادريك ماهيه ).
(آيه )ـ ((آتشى است سوزان )) و فوق تصور همه انسانها (نار حامية ).
((پايان سوره قارعه )).