بازگشت

قوم لوط به سرنوشت شومتري مبتلا شدند


درايـنجا اشارات كوتاه و تكان دهنده اى به داستان قوم لوط و عذاب وحشتناك اين جمعيت ننگين وگمراه ديده مى شود, و اين چهارمين قسمت ازسرگذشت اقوام پيشين در اين سوره است .
نـخست مى گويد: ((قوم لوط انذارها(ى پى درپى پيامبرشان ) را تكذيب كردند)) (كذبت قوم لوط بالنذر).
(آيـه )ـ سـپـس در يك جمله كوتاه به گوشه اى از عذاب آنها و نجات خانواده حضرت لوط اشاره كرده , مى گويد: ((ما بر آنها تندبادى كه ريگها را به حركت در مى آورد فرستاديم )) و همه را هلاك كرديم (انا ارسلنا عليهم حاصبا).
((جز خاندان لوط را كه سحرگاهان از (آن سرزمين بلا) رهائى بخشيديم )) (الا آل لوط نجيناهم بسحر).
در آيات ديگر قرآن نيز هنگامى كه عذاب قوم لوط را مى شمرد علاوه برزلزله اى كه شهرهاى آنها را زير و رو كرد سخن از باران سنگ مى گويد, چنانكه در آيه82 سوره هود مى خوانيم : ((هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد آن شهر و ديار را زير و روكرديم و بارانى از سنگ از گلهاى متحجر و متراكم بر آن نازل نموديم )).
(آيه )ـ در اين آيه براى تاكيد مى فرمايد: نجات خاندان لوط ((نعمتى بود از ناحيه ما, آرى اين گونه كسى را كه شكر كند پاداش مى دهيم )) (نعمة من عندنا كذلك نجزى من شكر).
(آيـه )ـ و در ايـن آيـه ايـن حـقـيقت را بازگو مى كند كه لوط قبلا اتمام حجت كرده ((و آنها را از مجازات ما بيم داد, ولى آنها اصرار بر مجادله و القاى شك داشتند))(ولقد انذرهم بطشتنا فتماروا بالنذر).
(آيـه )ـ آنـهـا بـه الـقا شبهات عقيدتى درميان مردم قناعت نكردند بلكه درزشتكارى و وقاحت و بـى شرمى كار را به جائى رسانيدند, كه وقتى فرشتگان مامورعذاب به صورت جوانانى خوش منظر بـه عنوان ميهمان وارد خانه لوط شدند اين قوم بى شرم به سراغ آنها آمدند و چنانكه آيه مورد بحث مى گويد: ((آنها از لوطخواستند ميهمانانش را در اختيارشان بگذارد))! (ولقد راودوه عن ضيفه ).
((لـوط)) به قدرى از اين مساله ناراحت شد كه حد نداشت و مصرا از آنهاخواهش كرد دست از اين رسـوائى و آبـروريـزى بردارند, و حتى طبق آيه 71 سوره حجر به آنها وعده داد دختران خود را به ازدواج آنـهـا (در صـورت تـوبـه از اين اعمال )درآورد, و اين نهايت مظلوميت اين پيامبر بزرگ را درميان اين گروه بى شرم وبى ايمان و فاقد همه چيز نشان مى دهد.
ولـى چـيـزى نـگـذشـت كه اين گروه مهاجم نخستين مجازات خود را دريافت داشتند, چنانكه خـداونـد در دنـبـالـه همين آيه مى فرمايد: ((ولى چشمانشان را نابينا ومحو كرديم (و گفتيم :) بچشيد عذاب و انذارهاى مرا)) (فطمسنا اعينهم فذوقواعذابى ونذر).
آرى ! ايـنـجا بود كه دست قدرت خداوند از آستين عدالت بيرون آمد و به گفته بعضى به جبرئيل فـرمان داد كه گوشه اى از شهپرش را بر چشم آنان بكوبد, فوراهمگى نابينا شدند, و حتى گفته مى شود كه جاى چشم آنها بكلى صاف و همانندصورتشان شد!.
(آيـه )ـ عـاقـبـت عـذاب نـهائى فرارسيد, و با زلزله اى ويرانگر كه با نخستين شعاع صبحگاهى آن سـرزمين را تكان داد شهرهايشان زير و رو شد, بدنهاقطعه قطعه و متلاشى و زير آوارها فرو رفت , بـاران شـديـدى از سـنـگ بـر آنـهـا فـروريخت , و آثار ويرانه هاى آنها را نيز محو كرد! چنانكه آيه موردبحث به صورت سربسته و فشرده به اين معنى اشاره كرده , مى گويد: ((سرانجام صبحگاهان و در اول روز عذابى پايدار و ثابت به سراغشان آمد)) (ولقد صبحهم بكرة عذاب مستقر).
آرى ! در لحظاتى كوتاه همه چيز پايان گرفت و اثرى از آنها باقى نماند.
(آيه )ـ سپس در اين آيه مى افزايد, بار ديگر به آنها گفته شد: ((پس بچشيدعذاب و انذارهاى مرا)) (فذوقوا عذابى ونذر) تا ديگر در انذارهاى پيامبران شك وترديد نكنيد.
(آيـه )ـ و بالاخره در اين آيه براى چهارمين بار در اين سوره اين جمله پرمعنى و بيدارگر را تكرار مى كند: ((ما قرآن را براى يادآورى آسان ساختيم , آيا كسى هست كه (پند گيرد و) متذكر شود)) (ولقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر).
قـوم لـوط پـند نگرفتند, نه از انذارها, و نه از عذاب مقدماتى و هشدار دهنده ,آيا ديگران كه آلوده همان گناهانند از شنيدن اين آيات قرآن به خود مى آيند وپشيمان مى شوند و توبه مى كنند؟!.