بازگشت

آيا شما از اقوام گذشته برتريد؟


پنجمين و آخرين قومى كه در اين سلسله آيات به آنان اشاره مى شود قوم فرعون است , ولى از آنجا كـه سرگذشت اين قوم بطور مشروح در سوره هاى مختلف قرآن آمده در اينجا تنها اشاره كوتاه و فشرده اى به داستان عبرت انگيز آنها شده است .
مى فرمايد: ((و (همچنين ) انذارها و هشدارها (يكى پس از ديگرى ) به سراغ آل فرعون آمد)) (ولقد جا آل فرعون النذر).
مـنـظـور از ((آل فـرعـون )) تـنها خاندان و بستگان او نيست , بلكه پيروان او را بطورعموم شامل مى شود.
(آيه )ـ اين آيه از واكنش ((آل فرعون )) در برابر دو پيامبر بزرگ الهى (موسى و هارون ) و انذارهاى آنها پرده برداشته , مى گويد: ((آنها تمام آيات ما را تكذيب كردند)) (كذبوا باياتنا كلها).
آرى ! ايـن مـغـروران خودخواه , و اين جباران خودكامه و بيدادگر, همه آيات الهى رابدون استثنا انكار كردند, همه را دروغ يا سحر يا حوادث اتفاقى شمردند!.
انـسـان اگـر حقيقت جو باشد ديدن يكى از اين معجزات با اخطار قبلى و سپس برطرف شدن بلا بـه وسـيـلـه دعـاى پيامبر خدا براى او كافى است , ولى هنگامى كه انسان بر سر دنده لجاجت قرار مـى گـيـرد اگـر تـمـام آسمان و زمين آيت خدا شود مؤثرنيست تنها عذاب الهى بايد فرا رسد و مغزهائى را كه پر از باد غرور است درهم بكوبد.
چـنـانـكـه در پايان آيه مى خوانيم : ((و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم ,گرفتن شخصى (كه هرگز مغلوب نمى شود) قدرتمند و توانا)) (فاخذناهم اخذ عزيزمقتدر).
تـعبيرى كه در ذيل اين داستان آمده , در سرگذشتهاى ديگر نظير ندارد اين به خاطر آن است كه فرعونيان بيش از همه به قدرت و عزت خود مى باليدند, وهمه جا سخن از نيروى حكومت آنها بود, امـا خـداونـد مـى گويد: ما آنها را گرفتيم ,گرفتن عزيز مقتدر تا معلوم شود, اين قدرت و عزت پـوشـالـى در مـقابل عزت وقدرت خدا هيچ و پوچ است , و عجب اين كه همان رود عظيم نيل كه سرچشمه تمام ثروت و قدرت و آبادى و تمدن آنها بود مامور نابودى آنها شد, و عجيبتر اين كه قبل از آن موجودات كوچكى همچون ملخ , قورباغه , قمل (يك نوع حشره ) برآنها مسلط گشت و آنان را به ستوه آورد و بيچاره كرد.
(آيه )ـ بعد از بيان داستان اقوام پيشين و عذاب و كيفر امتهاى سركش ومجرم , در اين آيه مشركان مـكـه را مـخاطب ساخته مى گويد: ((آيا كفار شما بهتر ازآنانند يا براى شما امان نامه اى در كتب آسمانى نازل شده است )) (اكفاركم خير من اولئكم ام لكم براة فى الزبر).
ميان شما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتى است ؟ اگر آنهابه خاطر كفر و طغيان و ظـلـم و گـنـاه گـرفـتـار طوفانها و زلزله ها و صاعقه ها شدند چه دليلى دارد كه شما به چنين سرنوشتى مبتلا نشويد؟!.
(آيـه )ـ ((يـا مـى گـويـنـد: ما جماعتى متحد و نيرومند و پيروز هستيم )) و ازمخالفانمان انتقام مى گيريم (ام يقولون نحن جميع منتصر).
(آيـه )ـ سپس به عنوان يك پيشگوئى قاطع براى رد سخنان آنها,مى افزايد آنها بدانند: ((به زودى جمعشان شكست مى خورد و پا به فرار مى گذارند))(سيهزم الجمع ويولون الدبر).
ايـن پيشگوئى در ميدان بدر و ساير جنگهاى اسلامى جامه عمل به خودپوشيد, و سرانجام جمعيت قدرتمند كفار متلاشى شدند و فرار كردند.
(آيـه )ـ در ايـن آيه مى افزايد: تنها شكست و ناكامى در دنيا بهره آنها نيست ((بلكه رستاخيز موعد آنهاست و مجازات قيامت هولناك تر و تلختر است )) (بل الساعة موعدهم والساعة ادهى وامر).
و بـه ايـن تـرتـيـب آنـها بايد هم در انتظار شكست تلخى در اين دنيا باشند, و هم شكست تلختر و وحشت انگيزتر در آخرت .
(آيـه )ـ ايـن آيه همچنان ادامه بحث آيات قبل پيرامون كيفيت حال مشركان و مجرمان در قيامت اسـت , آيـه قبل اين حقيقت را بيان كرد كه روز قيامت ميعاد آنهاست و آن روز مصيبت بار و تلخى است .
ايـن آيه به بيان علت اين امر پرداخته , مى گويد: ((مجرمان در گمراهى وشعله هاى آتشند)) (ان المجرمين فى ضلا ل وسعر).
(آيـه )ـ ((در آن روز كـه در آتـش دوزخ بـه صورتشان كشيده مى شود(و به آنها گفته مى شود:) بچشيد آتش دوزخ را)) دوزخى كه پيوسته آن را انكارمى كرديد و دروغ و افسانه مى پنداشتيد (يوم يسحبون فى النار على وجوههم ذوقوا مس سقر).
در روايتى از امام صادق (ع ) نقل شده : در جهنم ((دره اى است به نام سقر كه جايگاه متكبران است , و هرگاه نفس بكشد دوزخ را مى سوزاند))!.
(آيـه )ـ و از آنجا كه ممكن است خيال شود كه اين عذابها با آن معاصى هماهنگ نيست , در اين آيه مى افزايد: ((ما هر چيز را به اندازه آفريديم )) (انا كل شى خلقناه بقدر).
آرى ! هـم عـذابـهـاى دردنـاك آنـها در اين دنيا روى حساب است , و هم مجازاتهاى شديد آنها در آخرت , نه تنها مجازاتها كه هر چيزى را خدا آفريده روى حساب و نظام حسابشده اى است .
(آيه )ـ سپس مى فرمايد: نه تنها اعمال ما از روى حكمت است , بلكه توام با نهايت قدرت و قاطعيت نـيز مى باشد, زيرا ((فرمان ما يك امر بيش نيست (وچنان با سرعت انجام مى گيرد) همچون يك چشم برهم زدن ))! (وما امرنا الا واحدة كلمح بالبصر).
بـنـابراين آن روز كه فرمان برپا شدن قيامت را صادر مى كنيم با يك چشم برهم زدن همه چيز در مسير رستاخيز قرار مى گيرد, و حيات نوين در كالبدهادميده مى شود.
همچنين آن روز كه اراده كنيم مجرمان را به وسيله صاعقه ها و صيحه هاى آسمانى يا زمين لرزه ها و طوفانها و تندبادها مجازات كنيم يك فرمان بيشترلازم نيست .
تـوجـه بـه ايـن نـكته لازم است كه فرمان او همه جا يك كلمه است كه از يك چشم برهم زدن نيز سـريـعتر مى باشد ولى محتواى فرمان متفاوت است كه باتوجه به سنت تدريجى بودن عالم ماده و خاصيت و طبيعت حركت , زمان به خود مى پذيرد.
(آيـه )ـ ايـن آيه بار ديگر مجرمان و كفار را مخاطب ساخته و توجه آنها رابه سرنوشت اقوام پيشين معطوف مى دارد, مى گويد: ((ما كسانى را كه در گذشته شبيه شما بودند هلاك كرديم , آيا كسى هست كه (متذكر شود و) پند گيرد)) (ولقداهلكنا اشياعكم فهل من مدكر).
ايـن آيـه بـار ديگر اين حقيقت را تاكيد مى كند كه وقتى اعمال و رفتار واعتقادات شما با آنها يكى است , دليلى ندارد كه شما سرنوشتى جز سرنوشت آنهاداشته باشيد, بيدار شويد و پند گيريد.
(آيـه )ـ سپس به اين اصل اساسى اشاره مى كند كه با مرگ اقوام پيشين اعمال آنها نابود نشد, بلكه ((هركارى را انجام دادند در نامه هاى اعمالشان ثبت است )) (وكل شى فعلوه فى الزبر).
همين گونه اعمال شما نيز ثبت و ضبط مى شود, و براى يوم الحساب محفوظ است .
(آيـه )ـ سپس براى تاكيد بيشتر مى افزايد: ((و هر كار كوچك و بزرگى نوشته شده است )) (وكل صغير وكبير مستطر).
بنابراين حساب اعمال در آن روز يك حساب جامع و كامل است , چنانكه وقتى نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده مى شود ((فرياد برمى آورند: كه اى واى برما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كو چك و بزرگى نيست مگر آن را شماره كرده ))! (كهف /49).
(آيه )ـ و از آنجا كه سنت قرآن مجيد بر اين است كه صالحان و طالحان ونيكان و بدان را در مقايسه بـا يكديگر معرفى مى كند, چرا كه در مقايسه تفاوتهاچشمگيرتر و آشكارتر است در اينجا نيز بعد از ذكر سرنوشت كافران مجرم اشاره كوتاهى به سرنوشت مسرت بخش و روح پرور پرهيزكاران كرده , مـى فـرمـايـد:((پـرهـيـزكـاران در بـاغـهـا و نـهرهاى بهشتى (و فضاى گسترده و فيض وسيع خداوند)جاى دارند)) (ان المتقين فى جنات ونهر).
(آيـه )ـ اين آيه كه آخرين آيه سوره ((قمر)) است توضيح بيشترى براى جايگاه متقين داده , چنين مـى گـويـد: ((در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر))قرار دارند (فى مقعد صدق عند مليك مقتدر).
چـه توصيف جالبى در اين آيه از جايگاه پرهيزكاران شده است ! دو ويژگى دارد كه همه امتيازات در آن جمع است .
نخست اين كه آنجا جايگاه صدق است و هيچ گونه باطل و بيهودگى در آن راه ندارد, سراسر حق اسـت و تـمـام وعـده هـاى خـداوند درباره بهشت در آنجا عينيت پيدا مى كند, و صدق آنها آشكار مى شود.
ديگر اين كه : در جوار و قرب خداست , همان چيزى كه از كلمه ((عند)) (نزد) استفاده مى شود كه اشـاره بـه نهايت قرب و نزديكى معنوى است نه جسمانى , آن هم نسبت به خداوندى كه هم مالك است و هم قادر, هرگونه نعمت و موهبتى در قبضه قدرت و در فرمان حكومت و مالكيت اوست , و به همين دليل در پذيرائى اين ميهمانان گرامى فروگذار نخواهد كرد, و تنها خودش مى داند چه مواهبى براى آنها آماده ساخته است .
دراين دو آيه كه سخن از مواهب و پاداشهاى بهشتيان است نخست ازمواهب مادى آنها كه باغهاى وسـيـع و نـهـرهـاى جارى است سخن مى گويد, سپس ازپاداش بزرگ معنوى آنها كه حضور در پيشگاه قرب مليك مقتدر است , تا انسان رامرحله به مرحله آماده كند, و روح او را به پرواز درآورد.