بازگشت

گروه: احكام شرعي
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:احكام شرعي
موضوع فرعي:احكام شرعي
سؤال:اگر كسي اصلاً به پدر و مادر نگويد روزه است، روزهاش صحيح است؟ اگر كسي روزه مستحبي بگيرد، ولي نخواهد ديگران بفهمند و وقتي از او سؤال كنند روزهاي، بگويد نه و در ذهنش چيز ديگري را بياورد، آيا دروغ حساب مي شود؟


جواب:

روزه مستحبي فرزنداناگر اسباب اذيت پدر و مادر شود، جايز نيست، ولي اجازه گرفتن از آنها لازم نميباشد.(1) بنابراين اگر فرزند بدون اطلاع والدين روزه بگيرد، روزهاش صحيح است،(2) در صورتي كه موجب آزار آنان نشود.

2- در مورد دروغ به صورتي كه در سؤال ذكر شده، دو نظر وجود دارد:

أ) عدهاي از فقها آن را دروغ نميدانند و مي فرمايند چنين سخن گفتن جايز است، و از آن به توريه تعبير مي شود.

ب) عده ديگر آن را جزء دروغ به شمار مي آورند و مي فرمايند جايز نيست. براي روشن شدن مطلب توريه را توضيح مي دهيم:

توريه بر وزن توصيه به سخني گفته مي شود كه از ظاهر آن چيزي فهميده مي شود، در حالي كه منظور گوينده چيز ديگري است.(3) به ديگر سخن توريه، گفتن سخني است كه داراي دو معني است: يك معني آن راست و مطابق واقع است و معني ديگرش دروغ مي باشد و گوينده معني درست آن را قصد مي كند و شنونده معني دروغ آن را مي فهمد.

توريه بر سه قسم است:

1. در توريه مصلحتي يا دفع مفسدهاي باشد. در اين صورت جايز است.

2. در تويه مفسده باشد، مثل اين كه به خاطر توريه مال يا آبروي مسلماني ضايع گردد. در اين صورت حرام است.

3. مصلحت نداشته باشد و سبب مفسدهاي هم نگردد. در اين صورت آن هايي كه توريه را از اقسام دروغ حساب مي كنند، مي گويند جايز نيست، چون دروغ است و مجوّزي ندارد، ولي عدّهاي كه توريه را از اقسام دروغ نميشمرند، آن را جايز مي دانند.(4) بنابراين نظريه اگر كسي روزه مستحي بگيرد اما به خاطر اين كه ديگران از روزه بودنش مطلع نشوند، در پاسخ اين سؤال كه روزهاي، بگويد، نه ولي مقصودش از نه چيز ديگري باشد (مثل اين كه در نظر بگيرد روزه واجب نگرفتهام) به عقيده برخي از عالمان ديني اشكال ندارد.

بهتر است انسان تا مي تواند چنين نكند، زيرا ممكن است باعث شود كه انسان جرأت بر دروغ گفتن پيدا كند و خودش را گرفتار نمايد.

پي نوشتها:

1. آيت اللَّه ناصر مكارم شيرازي، توضيح المسائل، مسئله 1463.

2. عروة الوثقي، ج 1، ص 243.

3. آيت اللَّه ناصر مكارم شيرازي، زندگي در پرتو اخلاق، ص 102.

4. شهيد دستغيب، گناهان كبيره، ج 1، ص 290.